وقتی اون سنگه از زیر دستم در رفت٬ وقتی که داشتم پرت میشدم پایین٬ وقتی که بین زمین و هوا ولو بودم و هیچ کس هم نمیدونست من کجام ... هیچ وقت فکرش رو نمیکردم که یه هو به یه سنگ دیگه گیر کنم ... درس خوبی بود: اگه یه سنگ از زیر دستتون در رفت٬ همیشه یه سنگ دیگه پیدا میشه که بهش گیر کنین ٬ حتی در لحظهای که دیگه نمتونین فکر کنین٬ در لحظهای که به هیچچیز نمتونین فکر کنین٬ در لحظهای که انتظار همهچی رو دارین غیر از یه کمک ... آره٬ همیشه جایی برای تکیه کردن پیدا میشه ... حتی وقتی دارین از یه صخره سقوط میکنین ...