.:: My Hypermnesia ::.
.:: My Hypermnesia ::.
Pages
(Move to ...)
Home
▼
Saturday, July 26, 2003
امشب اهل خانه از شمال برگشتن . از اونجایی که من کمکم دارم لخت میشم خیلی راحت باید بگم که واقعاً از این بابت متأسفم و وقتی ماجراهاشون رو برام تعریف کردن تو دلم گفتم کاش هیچوقت بر نمیگشتن (منظورم تا وقتیه که من اینجا هستم البته)
No comments:
Post a Comment
‹
›
Home
View web version
No comments:
Post a Comment