...

بچه‌ها آی بچه‌ها !
کدوماتون تا حالا با آسمون آشنا شدین ؟
کدوما یه شب با یک ستاره‌ای تنها شدین ؟
کدوماتون با یه دنیا پر از غصّه و غم رها شدین‌ ؟
کدوما یه شب نشستین تا سحر ٬
مژه بر هم نزدین
تا شاید بیاد براتون یه خبر ؟

خبری ز بالا ها
خبری ز بالا بالا بالا ها ٬
تا بگه: « آی بچه‌ها !
بچه‌ها آی بچه‌ها دارم میام از راهِ دور
دورِ دور
براتون قصه دارم٬
ولی یک قصّه‌ی بی‌غصه دارم !
قصّه‌ی من چه درازه بچه‌ها !
قصّه غصه چیه ؟ قصّه‌ی من یه دنیا رازه بچه‌ها !

من از آسمون میام٬
از پیش ستاره‌ها
از یه دنیای دیگه
عالم خاطره‌ها ! ... »