...

همشیره جان !
تو کجایی تا شوم من چاکرت٬ چارقت دوزم کنم شانه سرت ؟!!
جامه ات شویم شپشهایت کُشم ٬ شیر پیشت آورم ای محتشمه !!
دستکت بوسم بمالم پایکت ٬ وقت خواب آید برویم جا گهت !!
.
.
.
اصلاً چه معنی میدهد در سال گوسپند ما اینقدر با کمبود شدید ببیی (به دَبِل فتحِ ب) دچار شویم ؟!! بابا بچه گربه ها را بیخیال !! میروی دیار کفر سنجابی بسیار مگولی تر برای خود دست و پا میکنی !! ما اینجا از بچه گربه هم کمتریم ؟!! ( و صد البته که کمتریم !! خودمانیم ... من نره خر کجا اون کوچمولوهای بانمک کجا !!)

پ.ن.۱. اگه تا دو سه روز دیگه این روزگار همچنان این ضعیفه‌ی همشیره‌ی مرا به من نرساند که بسی کارش دارم ٬ برای سر و بدن و سایر لوازم و ادواتش روی هم و البته متصل ( و صد البته با هزار عزت و عفت و احترام ) جایزه تعیین میکنم !! همه جور جایزه هم داریم ... از حوریان بهشتی گرفته تا مردان کچل یونانی با چشمانی خاکستری و یا شکمی قلمبه ... و یا حتی انواع دیگر غلمان های منقول و غیر منقول حتی بهتر از جوونی های خود آلن دلون !! آدرس هم می‌خواهید مستقیم میروید تو همون ساختون سبزه که توش میلاد نور شده ... همون دور و ورا پیداش میکنین ... حیف که گیرت خونم اجازه نمده وگرنه خودم میرفتم میاوردمش ...