...

نقل از سرهنگ (بهشاد)

-حکم چيه؟
-دل!
-دلبر جانان من برده دل و جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آيد به کنعان غم مخور، کلبهء‌ احزان شود روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستن توانستن کی بود مانند ديدن!!
-هاه؟؟ بازيتو بکن، زر نباشه !
-گفتی حکم چی بود؟