...

هرچه بیشتر سیگار میکشم بیشتر بدم میاید !! چه خوب است که سیگاری نشدیم ها . ما که هر چه جستیم لذتی در سیگار کشیدن پیدا نکردیم . البته قلیون و الکل و گرس و حشیش و اینها حسابشان جداست و مقدسند ٬ ولی سیگار نه ! به گمانم اینها که همش سیگار می‌کشندها سیگار دود میکنند چون احساس می‌کنند باید کاری بکنند و چون نمی‌توانند فکر کنند و یا کاری پیدا بکنند که بکنند ٬ زورشان به سیگار میرسد و عقده‌ی کاری نتوانستن کردنشان را با سیگار دود کردن خالی می‌کنند (عجب فلسفه بافی مزخرفی از آب درامد) . خولاصه آنکه هرچند سیگار و قهوه و کامپیوتر از شب تا صبح ترکیبی چسبناک بود و چسبید ولی سیگارِ بعد از سکس رو به پنجره پشت در طبقه‌ی دوم یا سوم (بالاتر از همکف باشد) ٬ به تخت‌خواب با موسیقی زجراور ولی گیرای سکوت ٬ یک چیز دیگر است.