یه کابوس دیدم خیلی وحشتناک بود ... توش یه پیغمبر دیگه ظاهر شده بود که عوضی از منم خوشتیپ تر بود . تازه از وقتی اون اومده بود الهام هم شبا دیر میومد خونه ٬ وحی هم که میاورد خیلی وقتا اسم و فعلش جابهجا شده بود !! همیشه هم بوی ادکلن مردونه میدااد :( !!!
از اینا بدتر اینکه این مرتیکه عوضی یه کتاب آسمونی هم واسه آورده بود که همه رو با اون گول میزد ٬ آیه اولش هم این بود:
گرگم و گله میبرم ... :-&