ديشب براي اولين بار کرکرهي پنجرههاي اتاقمو کشيدم بالا ... هرچند هنوزم تاريکه .
نارنج:
پنجره اتاق تازه من، این بار نه به اقیانوس، که به کوههای بلند دوردست باز می شه.
کوههایی که بلندند.
کوههایی که دورند.
کوههایی که گاهی پوشیده از مه هستند.
کوههایی که یه عقاب سر سفید گاهی بالاشون پرواز می کنه.
کوههایی که عظیمند.
کوههایی که فقط جرات دارم نگاهشون کنم.