من کی میخواد حالیم بشه که آدم تو مرداب که گیر میکنه دست و پا نباید بزنه ؟ من چرا همش دارم فکر میکنم تو ماشینم و دارم میرم درکه بعد یه هو میزنم رو ترمز و برمیگردم نگا میکنم میبینم هیچکی تو ماشین نیست ؟! ... من چرا همه چی یه جوریه ؟! من چرا وقتی ابرا رو نیگا میکنم همشون یه شکلن ؟ اصلاً یه ابر بیشتر تو آسمون نیست ؟ چرا ؟ هی دیوونه ... چرا حالیت نیس که اين روزا نبايد زياد حرف زد .... ساکت باش و فقط گوش بده .... آهنگش خیلی آشناس نه ؟ اصلاً زندگی همین یه آهنگو بیشتر بلد نیست ... تو چته ؟ بکگراندت چرا عوض شده ؟ تو چشای من نگاه کن ... تو که کوشی ؟ ... اوه خدا گرسنمه دلم هم صبحونه میخواد ... دلم میخواد صبح وقتی چشام رو وا میکنم خوشحال بشم ... چندوقتی هست که وقتی میخوابم نمیدونم روزه یا شب وقتی هم بیدار میشم نمیدونم ... اطلاعیه: « شخصی به نام میثم از آن تاریخ از خانه خارج شده و تا کنون مراجعت نکرده است. از یابنده تقاضا میشود محض رضای خدا ... » ... یه چیزی بگم؟ من سیگاری نیستم ٬ به الکل هم لب نمیزنم !!! ولی دراز میکشم ٬ دیگه فکر کنم ریپ شدن حال نمیده ولی خب .. عادته دیگه باید بخوابی حداقل خستگیت در میره !! چرا هیچکی که باید به من زنگ نمیزنه ؟ میشه وقتی زنگ میزنین اول بگین امروز چن شنبهست ؟ راستی تا امروز چن روز گذشته ؟ ... نه نه ... میشه اون آهنگو عوض کنی ؟ چراغو خاموش میکنم ... چرا چشای آدما این قد زود عادت مي كنه به تاريكی ؟! چرا وقتی همه جا تاریکه بازم همه چیو میبینی ؟ همزادپنداریم با بازرس ژاور و اون ماهیهی توی تنگ بلور زده بالا فکر کنم ... چرا من منتظرم ؟ اوفففف ... یکی چن تا قرص اضافه سراغ نداره ؟ لازمه .