دری وری با آقا شیره ...
- خیلی بده از مرگ کسی نوشتن که فقط یه بار باهاش تلفنی حرف زدی ولی از خون خودته .
- قصهی آخرین روز ها خیلی ساده بود ... یه آخرین روز سه نفره یادم میاد که وسط تابستون ... وسط وسط وسط تابستون ٬ بارون گرفت ! یه آخرین روز دیگه هم یادم میاد ... یه سه نفرهی دیگه هم یادم میاد . همه چی از میدون ونک شروع شد ٬ وقتی تموم شد من دیگه نبود ولی میدونم که اگه بترسی ماشین خاموش میشه ٬ اگه نترسی خاموش نمیشه ...
ادامهی دریوریهای امروز ...
- خیلی حیف شد ٬ اگه اون ۹ ماه رو هم حساب کنیم ٬ همش دو ماه عمر کرد .. به یه سال نرسید عمر بچه بنده خدا ! سرجمع یه سالهشم نشد ... کی کشتش ؟
- آره خب ٬ به قول داداشمون وبلاگی که توش نشه گفت اصلاً کس عمشون به چه درد میخوره ؟ ها ؟ حالا اینو گفتم یعنی وبلاگ من هنو به درد میخوره ها ولی خب ... خوبه که آدم تو دو جا بنویسه که دومی رو کسی ندونه این کدومه ! خوشم اومده .
- هیچوقت دلم نمیخواست جایی بودم که الان هستم ٬ هیچوقت دلم نمیخواست نقشی رو داشتم که الان دارم ٬ هیچوقت دلم نمیخواست رابطههایی رو داشتم که الان دارم ... محشره ! مرسی واسه این همه لطف .
- میدونی چیه ٬ خیلی حرفم میاد ولی حرف زدنم نمیاد دیگه ... از حرف زدن خسته شدم ٬ گوش نمیخوام ٬ پنجره نمیخوام ٬ تلفن نمیخوام ... یه جفت چشم میخوام ... یه جفت چشم که بره تو نگاهم خودش تا تهشو بخونه ... داشتمشا ٬ گم شد .
- گور بابای خودم ! کی میاد زن یه چوپون بشه با یه عالمه ببعی ؟
- یه جفت چشم اگه داشتم که تا تهشو بخونم ... اونوقت همه حرفام رو پس میگفرتم.
- مریم تو تو خوابم به من اعتماد نداری ؟ من فقط یه پستچی ساده بودم که یه بسته رو آورده بودم تحویلت بدم و برم ! همین !
- اون اسکنر رو دوست دارم ... بنویس ٬ بازم بنویس .. نیام یه رو ببینم دیگه از تو هم نامه ندارما ... عکسات واسم حکم امانتی رو داشت که اولش هیچوقت نمیخواستم تحویلشون بدم ٬ ولی امروز پستشون کردم پیش صاحابش ... میدونی اون روز ما از دکتر میومدیم ٬ اون روز ما دودر کرده بودیم ٬ امروز ما دودر شدیم ! ما که میگم خودت میفهمی یعنی کی دیگه ؟
- دارم آرشیو مسنجر یاهو رو میخونم ! همممم ... دونه دونهی شبا تا صبح رو .. حتی اونجاها که رفتم پای تلفن و برگشتم .. اونجا ها که کارت تلفن تموم شده بود !
- هی واسه من نقطه نذار تو که میدونی من از نقطه بدم میاد ٬ مگه سه نقطهها تموم شدن ؟
- پیشونیم میخواره ٬ احساس میکنم یکی روم یه نقطه گذاشته رفته سر خط .
- آره آره آره ... نه ... یکی به من بگه چرا ؟ تو نه .. تو هم نه ... نه . هیچی نگین ... بذارین ابرا رو بشمرم ... ولی دیگه تعطیلات زمستونی تموم شده و ترم جدید همه جا آفتابیه .
- بعد اونی که من قاشقشم ٬ هیچ احتیاجی به من نداره ٬ من هر جا باشم باز قاشق میمونه . پس فرقی نمیکنه ٬ ولی لااقل کسی که قاشقم باشه بهم احتیاج داره خیلی فرق داره ... دیدی سؤال سختی نبود ... اینا رو که میخونم صدای وینامپ رو زیاد میکنم ... میره رو آهنگ بعدی ٬ همونی که تو دوسش داری . کریس دی برگه ها !
- هیییییییی ... گل پلاسیده .... میخریم.
- عمه میگفت آدما خوشونم از احساساتشون خبر ندارن ٬ آدم وقتی میخواد از یه چیزی ٬ یه دوست داشتنی ٬ یه عشقی ٬ یه نفرتی ٬ یه حسی فرار کنه اونقده به خودش دروغ میگه که کم کم خودشم فکر میکنه واقعاً همونجوره ... عمه راست میگه یا احساسات من ؟
- ببین وقتی باهات حرف میزنم ناخوناتو نجو خب ؟
- به زیزی گولو میگفتم بعضی وقتا احساس میکنی که باید یه کاری بکنی ٬ وقتی که محکم گرفتنت و هیچ کاری نمیتونی بکنی ... تکون بخوری بیشتر میره تو ... گند زدی پسر .. بعد کمکم میفهمی که نه .. اینجوریا هم نیست پسر .. اصلاً .. هیچی .. خفه میشی ... داری حرص میخوری چون باید یه کاری بکنی ولی هیچ کاری نکنی ...
- میدونی ؟ یه چیزی توت هست که دیگه نیست اگه گفتی چی ؟
- بعضی وقتا جداً دلم میخواد بمیرم ببینم بعدش چی میشه ... حیف که جراتش رو ندارم . ولی الان اطلاعاتش رو دارم این خودش یه جور پیشرفته ... اگه از خودم نمیترسیدم این حرفا رو نمیگفتم . آدم وقتی راجع به خود کشی حرف میزنه یعنی که عمری دست به این کار نمیزنه خودم اینو میدونم واسه همینم هست که دارم این حرفا رو میزنم.
- الان کریس دیبرگ داره میخونه ٬ منم دارم میرم درکه ... یه هو میزنم کنار .. نه نمیزنم کنار فقط ترمز میکنم و ...
- من به چه زبونی بگم قصهم میاد؟
- من تو سال سه تا تولد دارم . دو بارم میمیرم . یه بارش منو کشتن ... دو بار هم به دینا اومدم ولی یه کم دیر بود ...همیشه همه چی قر و قاطیه لعنتی !
- خدایا ! مگه دستم بهت نرسه .
- من که به جز تو کسی رو نداشتم ٬ الان تو رو هم دیگه ندارم ... فکر میکنین اینا رو کی به کی٬ کِی گفته ؟
- ببین داداش تو عوض شدی ٬ واسه همینم همه چی رو عوضی میبینی ... کی ؟ با من بودی ؟ گه :| دیدی حالا عوض شدی ؟
- بدترین راه راهیه که باید تنهایی بری .. یعنی برونی .
- هی پس عوض شدما ...
- من ... آخرين واژه های گمنامم که از حلقوم يخ زده ی زمان بيرون می آيند ٬ تو ... سکوتی هستی عميق ... و او ... مسافری بود ... گذشت و رفت ... جاده او را صدا ميزد ...
- اینکه آدم استعداداش سرکوب بشه بده نه ؟ وحشتناکتر اونه که آدم خودش استعداداشرو سرکوب کنه ...
- عاشق بودن استعداد میخواد ... کار هر کسی نیست . هر کسی اندازهی استعدادش میتونه عاشق باشه .. همیشه آدمایی که که استعداد عاشقی توشون زیاد بود منو عاشق خودشون میکردن ٬ به خصوص اگه موهاشون کوتاه باشه ... ولی اینجاش رو نخونده بودم .
- هنوزم باورم نمیشه که مرده شایدم نمرده ... کی کشتش ؟
- فرض میکنیم الان اینجا هم داره لیدی این رِد پخش میشه ... ایز دنسینگ ویت می ٬ جاست یو اند می ... .. ..... دهه! نوارش پیچید که !
- یه آخرین روز هم یادم میاد با یه وبکم و یه نفر که اصرار داشت زنگ بزن تو رو خدا ... و آخرین جمله که من میرم ٬ برمیگردم .. خیلی زود.
- هیچی به اندازهی حرف زدن و کسشعر گفتن با سمیه و حاجی تو سال نو نمیتونه آدم رو خوشحال کنه ... به شرطی که گوشی رو نذاری و به حرفایی که زدی فکر نکنی .
- تولد پارسالم نزدیکه .. زاگرس بود اسمش نه ؟
- ببینم کسی هست که ماهیهای سفرهی هفت سینش هنوزم زنده باشن ؟
- خیلی خرم که منتظر تلفنما !
- مگه تا وقتی تو دستت داری میتونی نداشتنش رو احساس کنی ؟ مگه تا وقتی از دست ندادی میتونی به دستش بیاری ؟ تا وقتی هستی نیستی ٬ وقتی هستی که نیستی ...
- هی میخونی منو ؟ چشمای قهوهای کوتوله با تو اَم ! رو بد چیزی دست گذاشتی پسر ... من هیچوقت اون مسیری که مسیرم نبود و هر روز با تو میومدم رو فراموش نمیکنم .. تا دم اون روزنامه فروشیه .. راستی دیگه کیا میرین فوتبال ؟
- به دو سال دیگه فکر کن .. به بیست سال دیگه ...
- میخوام یه کوله بخرم باهاش برم سفر ... فقط یه کوله . توش چی باید بذارم ؟
- هیچچیز به دست آوردنی نیست ٬ به دست اومدنیه .
- اگه بخوای چیزی رو به دست بیاری اونوقت احمقی . باید تسلیم باشی تا نوبتت بشه ... نمیخوام ٬ هیچی تا وقتی مال من نیست نمیخوامش .
- کمرنگ شدم ... نمیدونم شایدم کمبود نور پیدا کردم ... یکی بیاد روشنم کنه .
- این آهنگه رو کی واسه کی خونده ؟
(download: 760k )
I can see you now by the light of the dawn,
And the sun is rising slow,
We have talked all night, and I can't talk anymore,
But I must stay and you must go;
You have always been such a good friend to me,
Through the thunder and the rain,
And when you're feeling lost in the snows of New York,
Lift your heart and think of me;
There are those who fail, there are those who fall,
There are those who will never win,
Then there are those who fight for the things they believe,
And these are men like you and me;
In my dream we walked, you and I to the shore,
Leaving footprints by the sea,
And when there was just one set of prints in the sand,
That was when you carried me;
You have always been such a good friend to me,
Through the thunder and the rain,
And when you're feeling lost in the snows of New York,
Lift your heart and think of me;
When you're feeling lost in the snows of New York,
Lift your heart and think of me,
Lift your heart and think of me.