...

جعبه مدادرنگی:
دوازده تا بودن ، دوازده تا رنگ و وارنگ ، دوازده تا دراز و کوتاه .
آبی از همه کوتاه تر بود ، گفت : من آسمونم ، من دریام ، چشمه م . . .
قهوه ای و کرمی با هم گفتن : من خاکم ، تنه درختم ، . . .
سبز هم کوتاه بود ، گفت : من درختم ، برگم . . .
قرمز گفت : من گلم ، لبم . . .
نارنجی گفت : من خورشیدم . . .
. . .
. . .
سیاه گفت : من شبم ، تاریکی ام ، سایه ام . . .
سفید اما هیچی نگفت . از همه بلندتر بود . . . حتی یک بار هم تن تیز مدادتراش لمسش نکرده بود ...