...

نازک آرای تن ساقه گلی که به جان دادمش آب ٬‌ ای دریغا به برم میشکند

مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در
می گوید با خود ...