...

هوس نقاشی کردم . رو بوم . یه بوم بزرگ با قلموهای گنده و کلی رنگ . بومش هم رو سه پایه نباید باشه . رو زمین باشه . منم با زانوهام میرم روش ٬ رو نقاشیم ، عینهو یه بچه . نقاشیم رو نیگا میکردم ، ابروم رو مینداختم بالا ، فکر میکردم ، بعد اخم میکردم و خیلی جدی نقاشی میکشیدم ! ازم نپرس با اون همه رنگ و اون همه قلمو و بوم به اون گندگی چی کار میکردم و چی می‌کشیدم . شایدم خط‌خطی می‌کردم ولی ... دلم رنگ می‌خواد .. دلم یه بوم .. که نقاشیش کنم .. با رنگا .. با قلما ..