میگه:
« من حقیقتش یه جور خاصیم . حریم خصوصی برام خیلی مهمه . شاید به نظرت عجیب بیاد . ببین من خیلی توضیح دادن بلد نیستم. هروقت هم سعی میکنم خراب تر میشه ! اگه بودی و منو میدیدی و میشناختی شاید یه کم واست راحتتر بود بفهمی و درک کنی . اگه رو در رو باهات حرف میزدم شاید بهتر میتونستم بگم. ولی به هر حال کمی امتحان میکنم. ببین ٬ من حریم خصوصی تو همه چی واسم مهمه. تو احساسات ٬ تو فکر کردنا ٬ تو تخیل کردنا . خیلی بیشتر از اونی که به نظرت میرسه. ولی حریم شخصی آدم ٬ احساساتِ فردیِ آدم ٬ تشخّصِ آدم با مخفی نگه داشتنشون ( و بدتر از اون با انکار کردنشون) حفظ نمیشه !
حالا اینو میگم فکر میکنی من چقدر آدمِ اهل رو راست بودنی هستم و همیشه احساساتم تابلو ست ! نه واقعیتش اینجوریم نیست . من با اینکه اینو میگم خیلی هم اینجوری نیستم. یعنی یه جور عجیبیم که خودم هم درست نمیدونم. شاید اینجوری بشه گفت که من دوست دارم وقتی ناراحتم ٬ عاشقم ٬ افسردهم ٬ یه جوری مخفی کنم این قضیه رو که همه بفهمن که من ناراحتم و دارم مخفی میکنم ولی خیلی خرم و بلد نیستم این کار ور بکنم و همه اینو میفهمن ! هم اینکه من ناراحتم رو ٬ هم اینکه من نمیخوام کسی بدونه رو ٬ هم اینکه ...
اینجوری خیلی خوبه : ) خلم ؟ خرم ؟ مرض دارم ؟ میدونم ؛ ) اینکه یه کاری بکنی که بقیه دقیقاً همونی رو فکر کنن که تو میخوای فکر کنن خیلی کار جالبیه . ولی حقیقتش اینه که من هیچوقت سعی نمیکنم که همچین کاری کنم . مدلم این شده . یعنی دست خودم نیست . ببین من هیچ وقت دوست ندارم هیچی رو پنهان کنم ٬ از هیچکس . ولی کلاً آدم محافظه کاری هستم ٬ علیرقم همهی دیوونهگیام. من هیچوقت دوست ندارم که به خاطرِ حرف و فکر و نظر بقیه یا مصحلت اندیشیهای کوتاهمدت که خیلی هم مهم نیستن معمولاً ٬ چیزیو نگم ٬ یا ننویسم . جملههام رو عوض میکنم ولی حرفم رو میزنم. حداقل طوری که خودم بفهمم و یادم بمونه.
ببین شاید ربطی نداشته باشه این حرف ولی من همیشه سعی میکنم این یادم بمونه: « هیچکس به خاطر دوست داشتن ٬ و به خاطر بودنِ اون چیزی که هست ٬ نباید احساس گناه بکنه . هر چقدر هم که گناهکار باشه ٬ مهم نیست ! » (این جملهی آخر خیلی توضیح میخواد که بیخیال )
من از این حرفا خودم که هیچنتیجه ای نمتونم بگیرم ! تو رو نمیدونم : ) ریییدم با این توضیح دادنم نه ؟! خودم میدونم ؛) »
طرف خله نه ؟