...

یه عالمه کردگدن بودن ٬ وسط یه دشت بزرگ . همه‌شون مرده بودن . تجسم کن ... ببین ...
داریم از کوه میریم بالا .... این ضمیر جمع رو میشه یه نفر ترجمه کنه ؟

دیدی یکیو دوست داری که از جنس تو نیست ؟ سو وات ؟

درد داره ؟ خب بکش؛ after a peaceful night ...

میگفت به خاطر گل رزی که توی يه ستاره هست ٬ همه آسمون قشنگه ! چی باید میگفتم ؟ آره خب البته خودم میدونم .
قوی مشکی دیدی ؟ بهش میگن بلک سووان . شاید اسم یه وبلاگم باشه ! شایدم اسم یه فیلم . کسی چه میدونه .

زندگی را
خیره در چشمانش نگاه کن
اورا به تمامی بنگر برای آنچه که هست
او را به تمامی دوست بدار برای آنچه که هست

و سپس ...

او را به کناری بینداز و از آن بگذر
برای آنچه که هست ....


فاک یو.

-------------



آرامش ؟ ... امنیت ؟ ... سکوت ؟ ...

.
.

------------ مرگ .

و تمام سراب آن سکوتی که هیچ معماری هیچ‌گاه آنرا طراحی نکرده بود ..

نیلبک‌زن ٬ نیلبک بزن . شاید برای آخرین دیگر بار .

زیستنی را تجربه میکنم بدون همسایه ... بدون همسایه ٬ بدون همسایه ٬ بدون همسایه ...

و تو چه میدانی که غرق شدن برای یک دریا سراسر عجز است و ضعف است و عجز . میدانم که نمیدانی ٬ بین ما جز یک سکوت غلیظ و فشرده و خفقان آور چیز دیگری نیست .
.
.

فاک یو تو .

---------------------
که لبخند گل به زیستنش روی شاخه‌اش زیباست ... شاید باید مرگ .

شاید .

هی پست‌چی ! بدو .

شاید نه !

دیدی بزرگ‌تر که میشی سرعت بزرگ‌تر شدنت بیشتر میشه ؟

یادته ؟ گرگم و گله میبرم ٬ چوپون ؟ ریییدیییی !

The Devil still cheats and wins more souls, and as for the Lord, well, he's just doing his best

گر سوی مستان میروی ٬ مستانه شو مستانه شو ٬ مستانه شو ٬ مستانه شو ٬ مستانه شو ... گه ! نمیگیره این چرا ؟

- میگما .. چیزه ... یه کم فکر کن .
+ خب بعد ؟
- هیچی بابا گه خوردم !

تو دنیا اگه یه مرد وجود داشته باشه فقط بازرس ژاوره . اونم که خدا بیامرزه البته .

و گهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز ٬ « خو کرده‌ی قفس را ٬ میل رها شدن نیست ... »

دیدی خدا خوابش میگیره ... گه ! بلد نیستی خدا نشو خب !

« من همان انگشت بودم ،
تو همان دست،
که بين من و بازوي زندگي بود ،
و مرا به باقي بودنم مي بست.

وقتي رفتي از خودم پرسيدم،
زور بازو بود که دست را شکست؟
يا حسادت يک انگشت کوچک،
که من چه بند بند بودم و تو چقدر يکدست... »


The fantazy is over, the spirit flies away ...