زاپاس :
زاپاس چیز خیلی خوبیست به شرط داشتن . چیز نسبتاً خوبیست به شرط نداشتن و چیز خیلی گهیست به شرط بودن. ملتفتید ؟ توضیح بدهم ؟ باشد توضیح میدهم تا ملتفتتان کنم . ببینید آقا جان ٬ کلاً من زاپاس را دوست میدارم وقتی خودم زاپاس دارم . و اگر خودم زاپاس ندارم خب ٬ به هر حال منطق حکم میکند که زاپاس چیز خوبی باشد هرچند من چون ندارمش خیلی اهمیتی نمیدهم ولی منطق را نمیشود کاریش کرد و شما میدانید که من خیلی آدم منطقیای هستم. ولی راستش را بخواهید من وقتی یک زاپاس هستم خیلی همه چیز یه جوری میشود که نمیدانم دقیقاً چه جوری میشود ولی اصلاً جور خوبی نمیشود. میدانم هنوز توضیح کافی ندادهام ولی شما هم یک کم سعی کنید دوگولههایتان را به کار ببرید هر چه باشد من همه چیز را هم نمیتوانم برای شما توضیح دهم. اینجا یک مکان عمومیست که هر کس و ناکسی آنرا میخواند از جمله مادر خودم ! ولی بگذارید اینگونه توضیح دهم : من (یا شما ٬ چه فرقی میکند! ) یک لاستیک هستیم. بله بله منظورم لاستیک یک اتومبیل واقعی میباشد . حال هر کسی یک جور لاستیک خاصی هست . بعضی ها خارجی هستند و کلی گران ٬ بعضیها لاستیک یک موتور گازی هستند ٬ بعضی خوشهیکلترهایمان لاستیک ماشینهای SUV هستند و بعضی که اندام معمولی و قیافهی الویس پریسلی (ببخشید منظورم لاستیک های خیلی خارجی خفن بود) ندارند لاستیک ماشینهای economy میشوند . آخر بعضیها لاستیکهای البرز و دنا میشوند و بعضی در همین ایران خودمان آنقدر خوششانس هستند که لاستیک کنیگاستون از آب درمیایند ! حتی دیدهام بعضی ها لاستیک خاور و کامیونهای هیجدهچرخ هستند و خب طبیعتاً بعضی لاستیک پراید های در پیت. ولی در مجموع خیلیهایمان لاستیک هستیم . بعله بعله آقا جان . ما همه لاستیکهای خوبی هستیم میدانم. حداقل سعی میکنیم لاستیک های خوبی باشیم . مهم نیست چه لاستیکی هستیم ولی باید لاستیک باشیم . این روزها لاستیک خیلی چیز مهم و لازمی در زندگی روزمره میباشد . شما هم میدانید که این دولت مثل بز دارد بدون توجه به شرایط محیطی و محاطی و زیستی و غیره ماشینهای جورواجور تولید میکند . شنیدهام حتی ماشین هم سابلیز میکند جدیداً !! پس لازم هست لاستیکهای بیشتری تولید شود. ما همه لاستیک های بیشتری هستیم که ماشینها بتوانند تند و تند در اتوبانها و خیابانها از این ور به آن ور بروند . متوجه منظورم هستید دیگر ؟ خب کمکم دارم از بحث دور میشوم . میدانید چیست ؟ ما همه روزی لاستیکهای نوئی بودیم. خیلی شیک و تر و تمیز. با زوق و برق و عطر و بو ! حتی یک دانه گرد و خاک هم روی ما نبود . امروزمان را نگاه نکنید که کلی کثیف شدهایم . آخر کلی کار کردهایم. لطفاً کمی منطقی باشید آقا جان من ! بعد از این همه سرویس دادن و این ور و آن ور رفتن ٬ آخر کمی کثیف شدن و کمی رنگ و رو باختن که دیگر این حرفها را ندارد . ای بابا ...
بله بله میدانم من قرار بود در مورد زاپاس بنویسم ولی حضرت اَدوایزِر من در دانشگاه به من آموخته ( و همچنان دارد سعی میکند بیاموزد) که برای هر چیزی باید ابتدا مقدمهای نوشت و در آن مقدمه به الفبای مبحث اشارهای کرد که هر گاگولی هم بفهمد ما در مورد چه مبحثی بحث میکنیم . البته من میدانم که شما گاگول نیستید ها و میدانید وقتی من میگویم زاپاس ٬ منظورم زاپاس لاستیک است و نه چیز دیگر . به خدا که راست میگویم و شما هم چون گاگول نیستید پس همینی که من میگویم را میفهمید و هیچ برداشت دیگری نمیکنید و حتی اگر گاگول باشید بازهم پس من آن مقدمه را برای که نوشتم ؟ برای عمهام ؟ نخیر عمهام اصلاً هم گاگول نیست و ما خانوادتاً همه خیلی تیز هستیم و همه چیز را میگیریم و به مقدمه احتیاجی نداریم . به هرحال برای حفظ آبرو هم که شده قبول کنید که شما میدانید من فقط در مورد لاستیک ماشین صحبت میکنم و زاپاس بودن را در آن باب به کار میگیرم .
خب ٬ ادامه بدهم ؟ ببینید . من ماشین دارم . نه اصلاً من یک ماشین هستم ( در این باب بعداً ها توضیح میدهم شاید پستی دیگر ). من اگر ماشین خوش شانس ٬ خوش هیکل ٬ سکسی ٬ شیک ٬ آخرین مدل و با کمالاتی باشم (مثلاً دنده اتوماتیک ٬ کروز دار ٬ ۶ سیلندر ، چنجر دار ، و حتی جیآیاِس دار ) در این صورت وضعم خیلی خوب است . من میتوانم چند تا لاستیک زاپاس بخرم و همیشه لاستیکهای نو بندازم . هرکدام که که کثیف شد اصلاً درش میآرم و یکی دیگر به جایش میاندازم. اینجوری خیلی خوب است. من کلی لاستک زاپاس برای خودم جور میکنم و هر وقت یکیشان پنچر شده و سوراخ شد یا دزد آمد و لاستیک را برد من زاپاسهای خودم را خواهم داشت و غمم نیست. پس میبینید که زاپاس داشتن خیلی چیز خوبیست . وقتی آدم زاپاس دارد پس غمش نیست که دزدی بیاید و لاستیکتان را ببرد و یا لاستیکتان پنچر شود یا کثیف شود یا اصلاً لاستیکهای مطمئنتری به بازار بیاید و خب آدم وقتی به سفر میرود بهتر است که لاستیکهای مصمئنتر استفاده کند مگر نه ؟ هر چه باشد منطقیتر است که آدم برای سفر کلاً مجهز و مطمئن باشد . آخر لاستیکهایی که یک عمر مرا اینور و آن ور بردهاند برای سفر حال نمیدهند ملتفتید دیگر نه ؟
اما از آنجا که هر سکهای آنروی سکه نیز دارد باید یادآور شوم که این سکه نیز روی دیگری دارد و آن هنگامیست که شما زاپاس ندارید بلکه زاپاس هستید. میدانید ٬ وقتی زاپاس هستید همیشه جایتان توی صندوق عقب یا زیر صندوق عقب ماشین است . همیشه نگه داشته میشوید برای روز مبادا ! برای روزی که یکی از لاستیکها روی یک میخ گنده برود و پنچر شود ! شما همیشه باید منتظر بمانید تا روزی شاید لاستیک فعلی به هر دلیل پنچر شود و اگر خوش شانس باشید شما دوباره دور چرخ را بگیرید . ولی هنوز اون روی سکهی ما تمام نشده است که . فرض کنید شما همان لاستیکی بودید که از قضای روزگار دستتان (ببخشید گردیتان) لغزید و روی میخی رفت و پنچر شدید. آخر ٬ بعد از این همه عمر خاک خوردن و دور چرخ را گرفتن و ماشین را این ور و آن ور بردن ٬ انصاف است به خاطر یک میخ ناقابل برای همیشه بروید توی صندوق عقب یا زیر صندوق عقب یا حتی .. حتی .. چمیدانم بروید یک جای دور . مثلاً بروید شموشک یا دیزین و به جای خاک روی برف به آدمها سواری بدهید .
میدانید ٬ بین خودمان بماندها ٬ گوشتان را بیاورید جلو تا چیزی درگوشتان بگویم . قول بدهید به کسی نگویید خب ؟ وگر نه نمیگویم . من لاستیکی را میشناسم که بعد از یک بار زاپاس شدن تصمیم گرفت دور هیچ چرخی را نگیرد و دیگر لاستیک نباشد تا خدای نکرده روزی زاپاس نشود . میدانید ... من لاستیکی را میشناسم که از لاستیک بودن کناره گرفت . لاستیک ترسویی بود میدانم ولی ... من لاستیکی را میشناسم که خودکشی کرد. من لاستیکی را میشناسم که دیگر لاستیک نیست و دور هیچ چرخی را نمیگیرد ٬ او میترسد . خیلی هم میترسد ٬ هر چقدر هم در گوشش خواندند که تو هیچ زاپاسی نخواهی داشت ولی به خرجش نرفت که نرفت . چمیدانم ٬ ما که زاپاس نبودهایم تا درکش کنیم ٬ شاد حق با او بود ٬ شاید هم او یک لاستیک دیوانهی احمق بود. نمیدانم.
زاپاس چیز خوبیست ٬ به شرط داشتن و چیز گهیست به شرط بودن ...