...

میدانی نازنین ٬ تا بوده همین بوده . که همیشه سنگ دو لبه‌ی تیز قیچی را میشکست و قیچی کاغذ صاف را میبرید و صافی کاغذ سختی ِ سنگ را میبلعید ... بازی کنیم ؟ باشد ولی ٬ می‌دانی .. تو همیشه سنگ بودی و من همیشه در انتخاب کاغذ یا قیچی مانده بودم غافل از آنکه همیشه دست سومی هم هست چه من بشکنم چه مرا بشکنی ... نمیدانم .. هنوز هم نمیدانم ... میدانم هر چه کنم دستم سنگ نخواهد بود که ما هر چه کنیم سرشتمان چون دوسنگ نبوده ٬ نیست ٬ و نخواهد بود .