...

دوباره داره همه چی تکرار میشه . دیدی آدم اونقده خسته‌شه که حتی دیگه به مرحوم شدن هم نمیرسه ؟ بعضی وقتا فکر می‌کنم چقد خوبه که هیچکی نمیتونه بفهمه اینجا چی مینویسم . نمیدونم میدونی یا نمیدونی که من میدونم ولی فک کنم نمیدونی ٬ ولی حداقل من که فکر میکنم میدونم ! من الان مچالمه . خشکمه . سرد . بدی بعضی خداحافظی ها اینه که اونقدر به مرور زمان اتفاق میفتن که نمیتونی یه هو بشکنی . باید زجر کش بشی و کم‌کم مچاله بشی . دیدی آدم میخواد رفتنش رو قایم کنه ؟ یواش یواش میره .

یه نفر بود که من شاهد اون بودم ٬ اون شاهد من . بهش میگفتم علی آقا ٬ من بهش میگفتم علی کوچولو . آدم وقتی یه شاهد داره ادامه میده . وقتی میدونه دارن نیگاهش میکنن کم نمیاره . میخوام بزنم زیر همه چی . آدم خسته که میشه میزنه زیر همه چی . همه چی و همه کس . تموم .

جا مانده است
چيزي ، جايي
كه هيچ گاه ديگر
هيچ چيز
جايش را پر نخواهد كرد
نه موي سياه
نه دندان سپيد ..


پ.ن. راستی ، مبارک باشه :)