حسین پناهی - گفتگوی من و نازی زير چتر
-----------------------------------------
نازی : بيا زير چتر من كه بارون خيست نكنه .
مي گم كه خلی قشنگه كه بشر تونسته آتيشو كشف بكنه
قشنگترش اينه كه يادگرفته گوجه رو تو تابه ها سرخ كنه و بعد بخوره !
راسی راسی ؟ يه روزی اگه گوجه هيچ كجا پيدانشه اون وقت بشر چكار كنه ؟
من : هيچی نازی دانشمندا تز میدن تا تابه ها را بخوريم
وقتي آهنا همه تموم بشه اون وقت بشر لباسارو میكنه و با هلهله
از روی آتيش میپره
نازی : دوربين لوبيتل مهريه مو
اگه با هم بخوريم
هلهلههای من وتو
چطوری ثبت مي شه
من : عشق من
آب ها لنز مورب دارند
آدمو واروونه ثبتش میكنند
عكسمون تو آب بركه تا قيامت میمونه
نازی : رنگی يا سياه سفيد ؟
من : من سياه و تو سفيد
نازی : آتيش چی؟ تو آبا خاموش نمیشن آتيشا ؟
من : نمي دونم والله ٬ چتر رو بدش به من
نازی : اون كسی كه چتر رو ساخت عاشق بود ؟
من : نه عزيز دل من ٬ آدم بود ...
عبدالعلی وزیری - نمیدونی