یکی بود که عاشقه بستنی یخی بود
ازین بستنی یخی شاتوتی های میهن که توی بوفه ی دانشگامون همیشه بود، ازین یخی صورتیا که توش دونه های تمشک قرمز هم بود و وقتی زبونتو می کشیدی روی بستنی و زبونت میخورد به این دونه هاش حس میکردی که چقدر بستنیت زبره
یکی بود که عوض اینکه بستنی یخیشو لیس بزنی، آروم دوندوناشو میکشید به بستنیه، یه لایه ی نازک از روی بستنی اینجوری برمیداشت، بعدش تو دهنش مزه مزه میکرد و کلی کیف میکرد و بعدش قورتش میداد
یکی بود که موقعه بستنی خوردن، برخلاف بقیه که بستنیشون را از بالا شروع می کنند به خوردن و کم کم طول بستنیشون کم میشه، از سطح شروع میکرد با دندوناش لایه لایه تراشیدن و خوردن، و کم کم بستنیش لاغرتر و لاغرتر میشد تا اینکه میشد فقط یه چوب بستنیه خالی
یکی بود که تابستونا همیشه لباش قرمزه قرمز بود، رنگ شاتوت، بعد تو قرمزیه لباشو که میدیدی می فهمیدی که همین الآن یه بستنی خورده
یکی بود که لباش همیشه مزه ی بستنی یخیه شاتوتیه میهن میداد
یکی بود
هنوزم هست
داره الآن بستنی یخی شاتوتی میخوره و اینارو تایپ می کنه
یکی هست
:)