...

دو تا دست بزرگ
اونقدر بزرگ که همه تن تو بین اون دو تا دست جا بشه
مثلا همون نسبتی که اندازه دست تو با تن ماهی قرمز داره، اون دو تا دست با هیکل تو داشته باشه
حالا تو را میگیره بین دو تا دستاش
جمجمه ت را می گیره بین انگشت اشاره و سبابه هر دو تا دستش. حالا فشار میده. پااااااااااااق. جمجمه ت ترکید. صداش قشنگ بود. نه؟
حالا دونه دونه مفصلهات. حالا دونه دونه استخونات. همه را فشار میده. خوردشون می کنه. پاق پاق پاق.
پاق پاق پاق.
پاق پاق پاق.
.
.
.
حالا تو یه موجوده خمیری و صد در صد قابل انعطاف شدی. عین یه تیکه ازین خمیرهای بازی بچه ها
خوب حالا تو را توی مشتش له می کنه. فشار میده. فشار میده. فشار میده. اونقدر که هر چی آبه بچکه از بین انگشتاش روی زمین. درست همونجوری که یه تیکه پارچه خیس را توی مشتت فشار میدی که آبش را بگیری، درست همونجوری

خوب. از همه وجود تو فقط یه تفاله مونده الآن. حالا اون تفاله را هم میندازه روی زمین و با کف کفشش له می کنه. عین له کردن یه ته سیگار روشن زیر پاشنه کفش

هوممممم
اینو میخوام الآن فقط

فقط