user online counter
...
حرف که برای گفتن زیاده ولی دست آدم بعضی وقتا دیگه به نوشتن نمیره (!!) وگرنه ... قصهی اون مردی که تو یه اتاق تاریک نشسته بود و داشت تنهایی به جای دونفر شطرنج بازی میکرد ... و میخندید ... و گریه میکرد ...
0