شعر: مستیم .. پس هستیم ...
شاعر: مسته پس هسته
سبک: مستی پس هستی
شاعر: مسته پس هسته
سبک: مستی پس هستی
سیگار میکشم ... و جیش میکنم .
دود میکنم ... دود میشوم ...
پر رنگ .. کمرنگ ...
.
.
ما همه ٬
نه . دیگر نه .
ما نه ٬ ما صدای گاو است .
ولی من شترم . با دو کوهان بلند
و در شکمم آب و غذای سفرم
و سفرم ... بیابان .
من ٬
بد هستم .
من همه هستم .
من ...
با تو ام:
please be philosophical
please be tapped into your femininity
please be able to take the wheel from me
please be crazy and curious
please be a sexaholic
please be unpredictably miserable
please be self absorbed much (not the good kind)
please be addicted to some substance ...
بدیهتاً من غمگین نمینویسم.
قصه هم نیست ٬
یا بهتر بگویم .. قصه هم نیستم .
من ٬
مزهام .
تلخم .
من مزهی آن قصهی تلخم ...
و تو ...
تو حتی شتر هم نیستی
و حتی تلخ هم نیستی .
تو اصلاً نیستی .
تو ..
And you live in a shell
You create your own hell
You live in the past and talk about war
And you dig your own grave
But it's a life you can save
So start keeping fast
It's not gonna happen
And you'll cry
But you'll never fall, no, no, no
You're building a wall
Gotta break it down
Start again
تو یعنی چه ؟
تو شاید یک کلمه است
شاید هم یک شعر است
و شاید هم کسشعر است
ولی میدانم
تو مزه نیستی
و حتی یک شتر هم نیستی
دیده ای ؟
شتر ها رم میکنند
دیوانه میشوند
سر به بیابان میگذارند .
و میدوند .
از چه ؟
من نمیدانم .
شاید از تلخی مزهی کوهانشان.
میدانی ؟ غذا بماند میگندد
و غذای شترها همیشه درونشان ماندهاست
و گندیده است .
و در قدیم به غذا میگفتهاند قوت
و تو چه دانی که قوت چیست ..
و قوت چه میداند تو چیستی
و شاید تو همان قوتی در کوهان شتر
که گندیده است
میدانی ٬
من لطیفم .
مثل برکه .
به من گیر نده خودم میدانم .
برکه همان گنداب است
که آرام گرفته .
ساکت .
و آب در آن گندیده .
و به هیچ طرفی نمیرود .
مثل غذا در شکم شتر ...
گفتم که .. گیر نده ٬
مگر کوهان با شکم چه فرقی دارد ؟
من برکه ام .
با دو گل بنفشهی زیبا
روی سینههایم
میدانی ٬ زیبایی بنفشه هرچقدر هم که اسم گنداب را عوض کند
و بگذارد (اسمش را) برکه
ولی
مزهاش را چه کند ؟
من تلخم.
یک برکهی تلخ.
An old man turned ninety-eight
He won the lottery and died the next day
It's a black fly in your Chardonnay
It's a death row pardon two minutes too late
Isn't it ironic ... don't you think
It's like rain on your wedding day
It's a free ride when you've already paid
It's the good advice that you just didn't take
Who would've thought ... it figures
Mr. Play It Safe was afraid to fly
He packed his suitcase and kissed his kids good-bye
He waited his whole damn life to take that flight
And as the plane crashed down he thought
'Well isn't this nice...'
And isn't it ironic ... don't you think
Well life has a funny way of sneaking up on you
When you think everything's okay and everything's going right
And life has a funny way of helping you out when
You think everything's gone wrong and everything blows up
In your face
It's a traffic jam when you're already late
It's a no-smoking sign on your cigarette break
It's like ten thousand spoons when all you need is a knife
It's meeting the man of my dreams
And then meeting his beautiful wife
And isn't it ironic... don't you think
A little too ironic... and yeah I really do think...
میدانی ٬
اعترافی بایدم !
که به سیاق عامیانه میشود:
چیزی ست (یا همان: چیزه)
و در ادامه ابروهایم بالا میروند
یعنی من بالایشان میاندازم
ابروهای قشنگم را ...
حقیقَتَش آن که
من
دیوانه
نیستم
میدانی چرا ؟
نمیدانی .
چون من شترم .
و تلخم .
دیوانگی تلخی نیست .
من اگر تلخم دیوانه نیستم
و این یک راز است .
رازیست بین من ٬
تو ٬
و کوهانم .
میدانم رازی که سه نفر آنرا بدانند ٬
آن سر دنیا هم دیگر آنرا میدانند
ولی چه باک
من
دیوانه
نیستم.
من
مستم
پس
هستم.
من
.
.
تلخ
.
.
هستم.