...
یه زمانی .. یه روزی .. نه خیلی دورا .. همین یه کم دورا ... تمام آروزم تو غریبه ها خلاصه میشد. غریبه ها رو دوست داشتم. غریبه میخواستم. من اصلن همیشه عاشق غریبه ها بودم.
.
.
حالا ،
همه آشناها
از همه غریبه ها
غریبه ترن
ولی
دیگه من غریبه نمیخوام خب
من
دلم
آشنا میخواد
.
خیلی
.
میخواد
.