...
من
یه آتیش گنده درست میکنم
تو
مست می‌کنی
دورش میرقصی
هوا هم سرده
مجبور میشی خیلی نزدیک به آتیش برقصی که سرما اذیتت نکنه،
خب ٬ هر چی باشه موقعه رقصیدن نباید خیلی لباس بپوشی ٬ دوست داری همه‌ت آزاد باشه
لباسات کمه ٬ اگه بری دور می لرزی، سردت میشه،
تازه ٬
شبه الآن، چراغ هم نیست،
اگه از آتیشه دور بشی غرق میشی تو تاریکی، تو سیاهی، شایدم اصلاً گم بشی
تو
هی می رقصی و میرقصی و میرقصی
- تو یه حرکت دورانی جسم همیشه به مرکز دایره جذب میشه، -
تو مستی
جذب میشی به مرکز دایره
اول لبه ی دامنت آتیش می گیره
کم کم میاد بالاتر
پاها ٬ کمر ٬ گردن ٬ دستا ٬ موها ...
تو خیلی مستی ٬ هیچی نمی فهمی، فقط دور آتیش می رقصی
من
اون گوشه رو زمین نشستم
تکیه دادم به تنه‌ی همون درخته
سرم رو هم از پشت خم کردم و تکیه دادمش به درخت
من
دارم میبینمت
یه دختری با موهای بلند که دور آتیش داره می رقصه، که خودش آتیش گرفته و شعله از همه جاش میزنه بالا،
که کم کم میره وسط آتیش، روی ذغالای داغ، با دو تا دستی که گرفته رو به آسمون
میرقصه
بعد یهو همون وسط زانو میزنه
دیگه نمیرقصه
آتیش خاموش میشه
شبه
همه جا تاریکه
فقط ...
من چشمام رو میبندم
همه چی تموم میشه
ما
گم میشیم توی سرما و تاریکی

... باد میاد.

همین.