...
من از مردن می ترسم
من از اینکه یکی دیگه هم بمیره می ترسم
من ازینکه یکی بمیره که با چند تا تکه ی محدود به دنیای من وصل میشده خیلی بیشتر می ترسم، آخه اینی که مرده دیگه یه عکس تو روزنامه فقط نیست، یه آدمیه که بودنشو من دیدم، حس کردم، دونستم
وقتی یکی می میره فضایی که اشغال می کرده خالی میشه، تو دبیرستان خونده بودیم که خلاء همه چیز رو به سمت خودش می کشه دیگه نه؟ حالا یه حفره ی سیاهه خالی به شکل یه آدمه که تو را از پشت می کشه توی خودش
سیاهی امن نیست
می خوام بغلت کنم