...
در قاب می‌نشینم و از قاب
سر می‌روم
قابی که در نشستن ِ سر
از واژه می‌رود
تا محو ِ طرح ِ اضلاعش

ضلعی برای چشم ِ مخاطب
تا در هجوم ِ درد و تاریکی
در قابِ واژه بنشیند
وز خواب ِ قاعدا‌ها
اضلاع ِ مانده برچیند.

سر باز می‌رود از قاب
وز قاب
ضلعی شکسته می‌ماند

- از دفتر شعر میم .