و تنه ی درخت که دفتر خاطرات من بود
و خنجرم که کهنه شده
من به جلادان می آموزم که گردن ما را با احترام بیشتری بزنند، و پیش از فرو کردن آهن سرخ در چشمان ما نام خدا را بر زبان بیاورند
وحشی باش و معصوم
و معصوم
ومعصوم
و معصوم .
ولی
وحشی باش
و معصوم ...