...
اگر من گلی را بشناسم که در همه ی دنيا تک است و جز در اخترک خودم هيچ جای ديگه پيدا نمی شود و ممکن است يک روز صبح يک بره ی کوچولو ، مفت و مسلم ، بی اينکه بفهمد چکار دارد می کند به يک ضرب پاک از ميان ببردش چی؟ يعنی اين هم هيچ اهميتی ندارد؟
اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط يک دانه ازش هست واسه احساس خوشبختی همين قدر بس است که که نگاهی به آن همه ستاره بيندازد و با خودش بگويد : " گل من يک جايی ميان آن ستاره هاست " ، اما اگر بره گل را بخورد برايش مثل اين است که يکهو تمام آن ستاره ها پِتّی بکنند و خاموش بشوند . يعنی اين هم هيچ اهميتی ندارد؟