...
نه کلبه
نه مترسک
نه مزرعه
نه ابر
نه من
نه تو
یه جاده‌ی خاکی
با یه اتوبوس خاک خورده و خراب
که افتاده کنار جاده
و هوای خاک خورده ایکه
با مه جاده قاطی شده
و من که کنار جاده رو یه تخت سنگ نشستم
و دارم نگاه میکنم
توی خاک و مه رو
گم شدم
گم کردم
یه جایی بین خواب و بیداری
یه جایی بین بودن و نبودن
یه جایی بین من و تو
یه جایی بین رویا و زندگی
یه جایی بین مزرعه و مترسک

صدا میاد
صدای باد
گم شدیم
تو زمان
تو جاده
تو رویا
تو راه
تو زندگی

پیر شدیم
خیلی

فید اوت


solitude