...
دلم نمیخواد عروسی کنه
دلم نمیخواد
نمیخواد
نمیخواد
نمیخواد.

مگه زوره؟ خوشبخت میشه که میشه. خیلی وقته ندیدمش که ندیدم. خواهرم نیست که نیست جای خواهرم که هست. تنها کسیه که همه قشنگی کودکی‌م رو باهاش شریکم. نمیخوام عروسی کنه. اونم وقتی که من نیستم. دوسش دارم ٬ واسش میترسم ٬ چمیدونم اصلاً چیچی. هرکی ندونه من میدونم چقد ذهنش قشنگه ٬ هر کی ندونه من میدونم دنیاش چقد لطیفه ٬ هر کی ندونه من میدونم هر کسی حق نداره بهش دست بزنه . نمیخوام عروسی کنه خب ... نِه می خوام.