...
به تو فکر میکنم که چه آروم کنار نشستم تا راحت منو فراموش کنی ... و گذشته‌ها رو دوباره میخونم و آهنگ خودم رو گوش میکنم:

----------------------

شبا میشیم دو تا ٬ میریم سفر ٬ همه‌ی اروپا رو میگردیم ٬ تو راه سوار قطار میشیم ٬ تو قطار عاشق میشیم به فرانسه که میرسیم زندگی میکنیم ... صبحا جدا میشیم ٬ میریم دانشگاه درس میخونیم ٬ بزرگ میشیم تا دوباره شبا ...

--------

بازی می‌کنیم ... بازی ما برنده و بازنده نداره ٬ بازی ما تمومی نداره ... نقشا رو ما انتخاب نمی‌کنیم ٬ بازی رو ما انتخاب نمی‌کنیم ٬ ما فقط بازی می‌کنیم ٬ سعی میکنیم نقشامون رو خیلی خوب بازی کنیم ... بازی ما برنده و بازنده نداره ٬ بازی ما ادامه داره ... این بار نوبت منه که چشم بذارم . قایم شین ٬ اومدم ...

-------------------

گفته بودم که زندگی یا یه هفته ٬ یا یه هشته ؛ اگه بری بالا بعدش میای پایین ٬ اگه بری پایین بعدش باید بکشی بری بالا ... خیلی دلم میخواد بدونم این سراشیبی‌ای که توش هستم مال اون هفت است یا اون هشته ...

-------

This call will be finished, when you wake up from your sleep ...




---------------

کیه که بتونه ادعا کنه میدونه چی می‌خواد ؟ اصلاً کیه که بتونه بفهمه ٬ بشناسه ٬ بدونه ؛ خودشو ٬ خواستنشو ٬ دوست داشتنشو ...

------

دو تا آدم عاشق همیشه با هم ایدز میگیرن ٬ اصلاً ایدز یه طرفه دروغه

-----

همش از اون روز شروع شد. از اون روز که من به کلاغه به جای اخم کردن خندیدم . آخه میدونی ٬ من یه مترسک خوب و مهربونم . الان چند ماهی میشه که اومدم وسط یه مزرعه‌ی بزرگ ٬ خودم رو به یه چوب خشک آویزون کردم ٬ دستام رو هم باز کردم انگاری که می‌خوام یکی رو بغل کنم . چشمام گشاده گشاده انگاری هیچ‌وقت قرار نیست خوابم بگیره و همیشه قراره کلاغه رو نیگا کنم و هر شب تا صبح بغلم بهش جا بدم و به چشاش زل بزنم . نوک دماغم و گونه‌هام هم سرخ سرخه . یه کلاه هم رو سرم گذاشتم که خوش تیپ بشم . بهم نمیاد اخم کنم ٬ کلاغه خودش بهم گفت . گفت با من خوب باش . این شد که ما با هم دوست شدیم . حتی من بعضی وقتا که خوابم می‌برد و خیالم راحت بود که کلاغه دوستمه ... تا این که یه روز دستم رو گذاشتم رو قلبم و دیدم روی سینه‌ام یه سوراخه و کلاغه داره ...


------------

همه‌ی مشکلا از اونجایی شروع شد که آدمیزاد فکر کرد بلده فکر کنه

--------------------

اینو تازه کشف کردم: نقاط قوت هر کسی دقیقاً همون نقاط ضعفشه . باید ضعیف بود .


-------

چه که نیلوفر ٬ گلِ مرداب است و دریا شاید هیچ‌گاه هم‌بسترش نشود ... هیچ‌گاه ...

------------------

و زندگی پانتومیم میشود ...


-----------------



دخترک را می‌بوسم ٬ تا میکنم ٬ روی تاقچه کنار آینه میگذارم و به سفر میروم ... من یک پیغمبرم که تنها سفر میکنم . معجزه بالاتر از این ؟!!

-----------------

خسته م . از این همه نبودن ، از این همه نبودن ، از این همه نبودن ...