عادت کرده که منتظر باشه
منتظر بشینه تا یه اتفاقی بیفته ٬ پیش بیاد ٬ پیدا شه
پاک و مهربونه
اگه یه تیکه ابر داشته باشه سوارش نمیشه که بره تو آسمونا
که دنیا رو ببینه
که آرامش پیدا کنه روش
میدهتش به یکی که دوسش داره
میشه کنارش شعر گفت یا آهنگ ساخت
حس آدم رو منحرف نمیکنه
تمرکز آدم رو به هم نمیزنه
میتونه باشه بدون اینکه چیزی رو عوض کنه
ولی در عین حال میتونه طوفان باشه
همه چیرو تغییر بده
طوفان ...
مثلاً یه جور سرد و ساکت و خلوت و کشنده
یا مثلاً سنگین و تند و وحشی
یا مثلاً یه جور دیگه
یا اصلاً یه جور دیگه
یه جوری مثل خودش وقتی که طوفان میشه
طوفان
یعنی یه جوری که بارون میاره
بارون تند
بارون وحشی
بارون خیس