...
نمیدونم خواب بودم یا بیدار
واقعنیش رو دیدم
کلی هم باهاش حرف زدم
بهشم خیلی چیزا رو گفتم
شجاع شده بودم
دیگه نمیترسیدم
بعدم تصمیم گرفتم دیگه نترسم
ببینمش