...
بیا همو بفهمیم
برای همه چی یه نشونه میذاریم
وقتی عصبانی میشیم در اتاقارو می‌کوبیم محکم به هم
وقتی دلتنگ میشیم لباسامونو پشت و رو می‌پوشیم
وقتی از دست هم دلگیر میشیم غذارو یه کاری می‌کنیم که بسوزه و هود رو هم روشن نمی‌کنیم که همه‌ی خونه بوی دل سوخته بده
وقتی غمگین میشیم میشینیم جلوی تلویزیون و یه برنامه‌ای که دوست نداریمو برای خیلی وقت طولانی بدون تکون خوردن و پلک زدن نگاه می‌کنیم
وقتی خوشحالیم بازوی همو گاز می‌گیریم، تو محکم یه جوری که کبود شم و من آروم یه جوری که هیچی جاش نمونه
وقتی شیطونی می‌خوایم من به تو کولی میدم
وقتی حوصله‌مون سر رفته میشینیم و از پشت پنجره آدمای توی خیابونو نگاه کنیم
وقتی هرچیزی یه کاری به هر حال
از روی نشونه‌ها دیگه همو می‌دونیم
همو می‌فهمیم
هرچقدرم که هرکدوممون خنگ باشه
خوبه؟