...
با یه قلعه ٬ که زیر زمینش پر از راهروهای تاریک و سنگی و خیس بود.
با یه عالمه شمع تو یه سالن سنگی ته طولانی‌ترین راهروی خیس اون قلعه٬
با یه پیانو
با یه نگاه سرد و ساکت و ترسناک و خوب.