...
هر آدمی یه قدی بزرگه
یه قد خاصی که بیشتر ازون نمی‌تونه کش بیاد و بزرگ‌تر بشه
آدما وقتی همدیگه رو دوست دارن،‌همو محدود می‌کنن،‌ می‌گیرنش تو چنگشون، ‌برای خودشون،‌ همه‌ت رو می‌خوان،‌ همه‌ی همه‌ت، ‌عین سایه میافتن روی همه‌ت و تاریکت می‌کنن،‌ که یهویی نبیندت یکی دیگه و بخوادت تو رو برای خودش
هر آدمی یه قدی بزرگه، ‌به اندازه‌ی خودشم فقط می‌تونه سایه بندازه، ‌نور مستقیم می‌تابه با یه زاویه‌ی مشخص، ‌اندازه‌ی سایه عوض نمیشه هیچوقت پس
من اگه از تو بزرگتر باشم، ‌سایه‌ی تو همه‌ی منو نمی‌تونه بپوشونه،‌ یه گوشه‌هاییم توی نوره،‌ که می‌بینه و دیده میشه، ‌که دلش یه سایه می‌خواد که بیاد روشو بپوشونه و تاریک کنه
من از تو بزرگترم،‌ دوست داشتنت قد همه‌ی من نیست، ‌من قد همه‌م دوست داشتن می‌خوام، ‌من برای همه‌م سایه می‌خوام،‌ تو یا باید اونقدر بزرگ باشی که سایه‌ی همه‌م بشی، ‌یا اگه نیستی باید چنگتو باز کنی که سایه‌های جدیدم بیاد بعضی وقتا کنارم، که نسوزم زیر آفتاب
تو بدجنسی،‌ نمی‌ذاری سایه‌ی جدید بیارم،‌ چنگتو بستی؛ من دلم دوست داشتن زیاد می‌خواد، ‌قد همه‌م،‌ من غمگین میشم، من تنهامه
تو طولانی میشی،‌ تو خوشحالی
بازی اینه، ‌بازی برای من قشنگ نیست،‌ می‌خوام فرار کنم ازش، برم یه جای دور
دوستت داشتم،‌ خدافظ عزیزم :*