...
تمام روز جلوی چشمم بود
خوابیده بودم روی تخت
چشمام رو میبستم
خوابم میبرد
بیدار میشدم
ولی اون همون جوری چشبیده بود به پشت پلکام
همه چی هم واقعی بود
ملموس
و اون هیچ وقت نمیتونه بفهمه
من نمیذارم بفهمه