...
: یه چیز دیگه گوشه گلوم گیر کرده که میخوام به یکی بگم.
: ولی به هیچ‌کی جرأت نکردم بگم.
: دلم نمیخواد به کسی حرفام و رویاهام و فکرام رو بگم که برگرده بگه فکر مزخرف میکنی ، یا بگه که تو دیوونه‌ای، یا خنگی، یا مریضی، یا هر حرف مزخرف دیگه‌ای که بدم میاد از همشون.
: دلم نمیخواد واسه آدمایی که میبینم نمیفهمن دیگه لخت بشم.
:‌هرچند، میدونم خودم که من خیلی خرم.
: چیزای عجیب غریبی دلم میخواد یه هو
: حالا نه هم خیلی یه هوی یه هو ها
: ولی خب ...
:‌ تولدم بود چند روز پیش
: واسه تولدم
: یه چیزی به شدت دلم میخواست
: که خب میدونم نمیشه هیچ‌وقت اجراش کرد یا به دستش آورد به این راحتیا
: ولی خب من دلم خیلی می‌خوادش
: یه مدته هر شب بهش فکر میکنم قبل خواب
: نمیدونمم چه ربطی به این آهنگه‌ی in the shadow of life داره، ولی ...
: هر شب که به این گوش میدم تصورش میکنم
: خیلی روشن و زنده و تیز و سفید تصورش میکنم، از این سفیدای روشن تیز که چشم آدم رو میزنه، که چشمات رو تنگ میکنی ولی میخواب هنوزم نیگاه کنی ..
: ولی واقعیش رو دلم میخواد
: واقعاً میگم. واقعاً واقعیش رو میخوام.
: تقریبا هر سه-چهار سال یه بار این تصویر میاد و میچسبه جلوی چشمم. یه جور زنده‌ی چسبناکی.
: عینهو این خوابا که تو خواب میفهمی خوابه ولی میدونی یه خواب عجیبیه که باید وقتی بیدار شدی منتظرش بمونی، منتظر خودش .. یا معنیش .. یا ادامه‌ش .. یا پیامداش ...
: تولد بیست و پنچ سالگیم بود
: همیشه مطمئن بودم که چهل سال بیشتر زندگی نمیکنم
: یه کم بیشتر یا کمتر، احتمالا کمتر البته (چون همیشه اتفاقا وقتی که منتظرشون نیستی میفتن)
: یه جوریایی به خاطر دلایل مختلفی از این مطمئنم، هرچند فکرشو هم نمیکنم چندان دیگه
: بعد
: بعد از تولدم هر روز فکر میکردم که دلم واسه تولدم دو تا چیز میخواد
: یکی اینکه یه دوستی داشتم
:‌ که پیشم بود
: که بهش خیلی خیلی اعتماد داشتم
: که خیلی آشنا بود
: که خیلی من میتونستم ببینمش، که اونم منو ببینه
: نمیدونم مثل کی، شاید یکی مثل علی، یا صدف، یا حتی یه آدم غریبه که بلد باشه تلخ و ساکت نگاه کنه و سیگار بکشه وقتی که بالای یه قبر میشینه و به هیچی فکر نکنه و عمیق باشه
: دلم میخواد که اون پیشم بود
: که باهاش میرفتم بیرون شهر
: یه جای دور، با هم یه قبر میکندیم.
: یعنی با بیل و کلنگ زمین رو میکندیم
: اندازه‌ی یه قبر
: مهم نیست بارونم میومد یا نه
: شاید بیاد بهتر باشه
: شایدم نیادم فرقی نکنه
: فکر کنم ساکته همه‌جا
: ممکنه البته خیلی از جاده دور نشده باشیم و هرازچندی هم صدای ماشینایی که از جاده رد میشن از دور بیاد
: دلم میخواد قبر رو که کندیم
: من میرفتم تو یه تابوت، که منو میذاشت اون تو، بعد روم خاک میریخت و خاکم میکرد
: مثلاً واسه یه ساعت
: یعنی یه ساعت واقعا دفن میشدم
: که بعد اون تو چشمام رو باز میکردم
: که تاریک و ساکت بود
: که رطوبت خاک و تاریکی و فشاری که روی تابوته رو حس میکردم و از نزدیک لمس میکردم
: نمیدونمم که چه فکری میکردم
: یعنی اصلنم مهم نیست که چه فکری با خودم اون لحظه اون تو میکردم
: نمیخوامم اون لحظه رو تصور کنم و به حس و فکرم تو اون تابوت با چشمای بازم که فقط تاریکی رو میتونه ببینه و صدای نفس کشیدنم رو زیر خاک بشنونه ، فکر کنم.
: من هر چیزی رو که خواستم تونستم کاملاً حس کنم تو تخیلاتم
: تو رویاهام حداقل
: میدونمم که حس کردنم چقدر تیز و شفاف و عمیقه
: ولی این حس رو نمتونم و نتونستم هیچ وقت درک کنم
: احساس دفن شدن و مردن رو نتونستم واسه خودم شفاف کنم هیچ‌وقت
: همون طوری که احساس جنین بودن و متولد شدن رو نتونستم به یاد بیارم یا دوباره تجربه کنم هیچ‌وقت واسه خودم
: واسه همین همه‌ش فکر میکنم یه چیزیم کمه
- خیلی ترسناکه
: اوهوم. میدونم.
: ولی خیلی دلم میخواد
: اون دوستم هم روی زمین کنار قبری که من توشم روی یه تیکه سنگ میشینه
: فکر کنم الان بارونم میاد
: سیگارشو هم میکشه
: سرشم پایینه در نتیجه من صورتشو نمیبینم وقتی تصورش میکنم ، چون از بالا و از کنار دارم تصویرش میکنم.
: آرنج دستاشم رو زانوهاشه
: به هیچی هم فکر نمیکنه
: سرده
: عرق کرده
: نشسته
: به قبر نگاه میکنه
: که من توش توی یه تابوتی به اندازه قدم دراز کشیدم و چشمام رو محکم باز کردم و مردمکم یه عالمه بزرگ شده ولی بازم همه چیز رو تاریک میبینه
: فکر میکنم
: اگه این کار رو یه بار بکنم
: یه دونه یه ساعت فقط
: زندگی کردن خیلی راحت‌تر میشه
: من توم آدم خیلی ناآرومیه
: از بیرون خیلی آروم و پیس‌فول و کالم و اینا به نظر میام ، هر چند خیلی وقتا هم نه ، ولی کلا آروم و کم هیجان و سردم وقتی خودمم، ولی توم خیلی ناآرومه همیشه
: ولی احساس میکنم که اگه این کار رو بکنم
: آروم میشم؛ آروم و عمیق و سنگین .. و مطمئن.
: هممممم ..
: یه چیزی شبیه به این ...
:‌ و یه چیز دیگه
: میترسونمت؟ نگم دیگه؟
- بگو.
: واسه تولدم،
: امسال اولین بار بود که این‌جوری شده بودم
: شب که دراز میکشیدم
: که به سقف نگاه می‌کردم
: یه هو دلم می‌خواست که یه جسد رو بغل کنم، که خیلی وقت هم نباشه که مرده باشه، مثلاً یه جسد چند ساعته
: ولی سرد و سنگین
: که گوشت تنش سرد و سنگین و لخت بیفته روم
: که من دستام بندازم پشتش و بچسبونمش به خودم
: بدون اینکه بشناسمش
: یا کسی باشه که دوستش داشته باشم
: احساس کنم باید بغلش کنم
: باید فشارش بدم
: باید به خودم بچسبونمش
: باید مرگشو حس کنم
: میخوام تن و جسدِ مرده و سرد و سنگین رو بگیرم تو بغلم.
: بذارم رو سینه‌م
: حس در آغوش گرفتن یکی مقل خودم که مرده، که دیگه نیست
: که تا چند ساعت پیش نفس میکشیده ولی دیگه نیست
: احساس میکنم
: اگه که به اونجا برسم، که اگه اون کار رو بکنم
: توم خیلی عمیق و آروم میشه دیگه
: از اینا که همه‌چی دیگه ساده و کم‌رنگ و بک‌گراند میشه
: زندگی کردن اصلاً عوض میشه
- اگه اینجا بودی، میرفتیم با هم بهشت زهرا
: اگه اونجا بودم میدونم چی کارت میکردم
: و کجا میبردمت
: میدونی،
: وقتایی که تورو با خودم تصور میکنم رو خیلی دوست دارم
: تو قشنگی واسه‌ی من
: بعضی وقتا یه لبخند آروم میزنی که توش یه برقی هست، یه جور دوست داشتن هست که خیلی دوسش دارم
: با اینکه خیلی هم طول نمیکشه ها
: ولی اون یه چند ثانیه که وسط درد کشیدن، یا غصه خوردن، یا فکر کردن، یا همینجوری سرد نیگا کردن یه لبخند نرم و پر عمق میزنی ...
: تو چشاتم خیلی خوبه
: اینکه با هم حرف نمیزنممم خوبه
: و اینکه فاصله‌‌هایی رو هم که داریم و نداریم رو به هم نمیزنی هم خیلی خوبه
: اینکه آشنایی و من میبینمت و اینو هم خراب نمیکنی هم خیلی خوبه
: که خیلی خوبی کلا :)
: اینا همه‌ش تو خیالم روشن و شفافه
- :)
- خوبه که اینقد تخیلت خوبه
- مال من خیلی کمرنگ شده
- بچه که بودم
- واسه خودم یه دنیا داشتم
- با یه سری چیزایی که دوس داشتم و از این دنیا دزدیده بودم
- بعد همه چیز توش خیلی واضح بود
- میشد یه عالمه بشینم فقط نگاش کنم و اونجا زندگی کنم
- بعد همه چی هم میدیدم
- الان ولی فکر میکنم
- دیگه نمیبینم ...
: میدونی
: تو خیلی کس کشی
: من دوسِت دارم
: اونم خیلی
: از دلیلای زنده بودنی تو
: تو از این اتفاقایی که آدم زنده‌س چون‌که منتظره اتفاق افتادنشونه
- میدونی چه‌جوریه؟
: من میدونم یه روزی هم اتفاق میفتی
: نمیدونم کی، نمیدونم چه‌جوری
: ولی اتفاق میفتی
: نمیخوامم که من اتفاقه رو درست کنم، میخوام منتظرش باشم تا خودش سرِ وقتش رخ بده یه هو
: بعد قول میدم خیلی محکم بغلت کنم
: ‌حتی فکر کنم دردت بیاد وقتی بغلت کنم
: ولی به تخمم
- :)
: :)