...
یه رابطه‌ی عاشقانه یه رابطه‌ی همزیستی نیست. خیلی فرقه بین آدمی که بخوای واسه عاشق شدنت انتخاب کنی (که خب البته خیلی وقتا انتخاب کردنی نیست) و آدمی که بخوای واسه زندگی کردن انتخاب کنی. به زور این دوتا رو به هم وصل کردنم غلطه. اینا رو به هم تبدیل کردنم زورکی غلطه ... هر کدومش که خیلی سفت و جا افتاده بشه و اصالت پیدا کنه میتونه تبدیل به اون‌یکی بشه .. خودبه‌خود تبدیل مشه. اونوقت خیلی هم خوب و قشنگه. منم میخوام تازه ! ولی از تشنگی اینا رو به هم وصل کردن و از عطش یه رابطه‌ی عاشقانه، یه رابطه‌ی لانگ‌ترم و همزیستی رو شروع کردن ، یا از رو نیاز به یه رابطه‌ی امن و همزیستی آروم و مسالمت آمیز ، یه جور عاشق و معشوق واری زندگی مشترک رو شروع کردن گند میزنه به هر دوش ، تنها چیزی هم که واسه آدم میمونه احساس شکست و ارضا نشدن و سرخوردگیه.
منم هنوز از رابطه‌ی عاشق و معشوقی سیر نشدم که بذارمش کنار و دنبال یه رابطه‌ی امن و آروم و کم احساس باشم.
دوست دارم بالا پایین شدنای زندگی‌ پر از احساسای تلخ و متضاد و شیرین و هیجان‌انگیز رو ، که با هم تجربه کنیم .. هر چقدرم که خطرناک .. هرچقدرم که مثل راه رفتن رو لبه‌ی پرتگاه .. ولی دوست دارم با هم همه‌ش رو تجربه کنیم . دوست دارم با هم کم‌کم آروم و ته‌نشین شیم و عمیق شیم و سنگین شیم و ... پیر شیم .. با هم !