...
.....
تو
میری جلوی آینه
خودت رو نگاه میکنی
سرد و ساکت و آروم
قیچی رو بر میداری
موهات رو میگیری دستت
موهات رو میبری و کوتاه میکنی
خودت ٬
تنهایی
سرت رو هم تکون نمیدی
جلوی آینه ته چشمای خودت رو نگاه میکنی ٬ درست مثل اینکه داری بدون اراده اونی رو که با بیرحمی داره موهات رو کوتاه میکنه نگاه میکنی
یه مشت از موهایی که چیدی رو برمیداری و میگیری جلوی صورتت و نگاه میکنی
مشتت رو میبندی و موهایی که تو مشتت گرفتی رو فشار میدی ...

من؟
پشتت واستادم
کنار در واستادم
همون موقع که تو رو به آینه واستادی و داری موهات رو میچینی
منم تو چارچوب در واستادم
آروم و ساکت از پشت و از دور نگات میکنم
تو هم منو نمیبینی
بعد که کارت تموم میشه
آروم موهات رو جمع میکنی و میگیریشون تو مشتت
نگاشون میکنی
فکر کنم بغض هم کردی
میای که از اتاق بری بیرون
سرتم پایینه و جلوت رو نگاه نمیکنی
به دم در که میرسی ٬ منو میبینی که واستادم و دارم نگات میکنم دم در
میای جلوم وا میستی
مشتت رو محکم فشار میدی
بغضته
یه جوری که لبت آروم و بی اختیار می‌لرزه یه کم
من آروم دستِ کوچولوتو که مشت شده میگیرم تو دستم
میارمش بالا ٬ جلوی سینه‌م ... میارمش بالاتر ٬ جلوی صورتت
موهایی که از لای انگشتات زده بیرون رو نگاه میکنی ٬
من تو رو نگاه میکنم
بغضت آروم میشکنه
آروم اشکت میاد
میای و خودت رو ول میکنی تو بغل من
دستت رو میندازی پشتم
راحت و آروم گریه‌ میکنی
بدون اینکه نگران باشی من چشمات رو ببینم
موهات رو هم که حالا دیگه خیس شده بودن تو مشتت فشار مید