...
- خیلی اتفاقا افتاد. خیلی اتفاقا هم نیفتاد. تصمیم گرفتن سخت بود. اقیانوس بزرگ بود. تو هم که دیگه نبودی. کلمه‌هات بودن ٬ ولی کافی نبودن. من عوض نشدم٬ ولی بزرگ شدم. خیلی بزرگ شدم٬ اینو حس میکنم و میبینم . هنوزم خیلی جا واسه بزرگ‌تر شدن دارم ٬‌اینو هم میدونم. چیزایی که برام مقدس بودن رو بهتر میشناسم الان و هنوزم برام مقدسن.

- خیلی اتفاقا افتاد٬ خیلی اتفاقا هم نیفتاد. خیلی بارا خیلی چیزا نوشتم و پست نشد. خیلی حرفا ٬ خیلی اعترافا ٬ خیلی غر زدنا ...

- میدونی؟ آدمایی که خودخواه نیستن٬ خیلی وقتا٬ بیشتر از هر کس دیگه‌ای مجبورن رل خودخواه بودن رو بازی کنن. اینجوری تعادل برقرار میشه.

- من اشتباه کردم٬ بازم اشتباه میکنم٬ اشتباهام رو میدونم. یاد گرفتم٬ بزرگ شدم٬ فرصت دوباره می‌خوام. ولی خودم بیشتر از هر کس دیگه‌ای به خودم سخت میگیرم. خودم رو تنبیه میکنم.

- آدمایی که میرن و اون دورا میشینن و دور وامیستن ...

- وقتی که دعواش کردم٬ چقد دلم میخواست یکی رو داشتم که اونم منو دعوا میکرد. مثل وقتایی که حرفایی که لازم داری یکی به خودت بگه رو به یکی دیگه میگی٬ اونم وسط دعوا.

- زندگی ترسناکه. زندگی واقعه .

- راستی مریم٬ اگه قرار بود خواننده بشیا٬ شبیه این دختره‌ی لیسا هانیگان میشدی. خلاصه با اینکه تصور کردن تو در حال آواز خوندن واسه دایی خیلی خنده‌داره ها٬ ولی من هروقت کلیپای دمین رایس با این دختره رو نیگاه میکنم حس میکنم تو اگه قرار بود خواننده بشی ٬ استایلت شبیه این دختره میشد :)