...
من دیشب بهشت رو به خواب دیدم.
از دور. من دور بودم. ولی دیدم. و وقتی بیدار شدم یادم آمد که یک بار دیگر وقتی کودک بودم این صحنه را به خواب دیده بودم. آن دفعه در حال پرواز بهشت را دیدم. این بار از روی زمین بهشت را دیدم. بهشت مخفی شده بود. من گم شده بودم. کاملا تصادفی پیدایش کردم.
خواب خوبی بود.
گمانم به بهشت ایمان آورده بودم. حد اقل در خواب میدانستم که آنچه پیش پایم است بهشت است.
کسی چه میداند. شاید یک روز در خواب پایم به بهشت برسد.
هر چند، تا آنجا که یادم می آید، بهشت خالی بود.
یک تکه سرزمین رویایی و زیبا بدون هیچ سکنه ای.
شاید این فقط بهشت من بود.
هر چه بود، خوب بود.
از دور خیلی خوب بود.