...

دلم میخواد که تو مریض بودی ، یه نموره تب داشتی و رو تخت تو اتاق تاریک دراز کشیده بودی و چشمات رو بسته بودی و من کنار تخت نشسته بودم رو زانوهام . دستت رو میگفتم تو دستم و به تو نگاه میکردم. دو تایی به این آهنگه گوش میدادیم. تو با چشمای بسته و من با چشمای باز. که هی میگفت "لیستن تو می .. یو میک می هپی .. نایس دریم ... "