|
...
سنگریزه های سیاه و قرمز من و لب های نازک دختر سنگریزه فروش و نگاه پوچ و تهی کودک عراقی و صدای وزوز مرد رییس جمهور من از دیوار میترسم ولی از دیوار بالا میروم و از دختر سنگریزه فروش مجله میخرم و لبخند میزنم و در کنار ساحل خانه ی شنی میسازم و شب تا صبح به پنکه ی سقفی نگاه میکنم که دیگر نیست میپرسد به خدا ایمان داری؟ میگویم نپرس. ما مست نبودیم ولی تشنه بودیم من مردی را میشناسم که در رستورانی همین نزدیکی ها با لباس مشکی و ته ریشی که به سنگینی صدایش میزند کار میکند ما با لهجه ی او ارتباط برقرار میکنیم. ما لهجه ی او را میشناسیم و او در تمام زندگیش لهجه نداشته تنها برای مردم شراب ریخته و به آنها لبخند زده و ما به هم لبخند میزنیم لبهای خشک دختر سنگریزه فروش ترک برداشته زمستان است و دیگر زیر باران نمیتوان نلرزید |
...
these days
i'm just running away away, and yet, i don't have the lungs for it this song, and this voice, and this noise, is me, floating downstream. and there's something so piercing about this song and its utter sense of hopelessness, which is so overwhelming, cause yet, all this hopelessness, and all those mourning screams, ultimately makes it so comforting and i know that she looks like the real thing she tastes like the real thing, my fake plastic love but i can't help the feeling i could blow through the ceiling if i just turn and run and it wears me out it wears me out it wears me out it wears me out. |
...
“To love is to suffer. To avoid suffering, one must not love. But then, one suffers from not loving. Therefore, to love is to suffer; not to love is to suffer; to suffer is to suffer. To be happy is to love. To be happy, then, is to suffer, but suffering makes one unhappy. Therefore, to be happy, one must love or love to suffer or suffer from too much happiness ... ”
|
...
در رویاهای تازه ام
میان چرخدنده های خشن ولی زیبای ساعت بزرگی زندگی میکنم که سهمگین تر از من است ما در میان ساعت و با ثانیه ها زندگی میکنیم ما عفربه ها را کشف میکنیم شاید این غایت زیستن ما در رویای امروز من باشد میدانم اگر آهنگ نیک و تاک ثانیه ها را بشناسی به عقربه ها خواهی رسید این آخرین حدیث جادوگر ساعت سهمگین زندگی رویایی من بود جادوگر من، عقرب سیاهی بود که چنگک هایش به عقربه های ساعت شبیه بود قرص هایم کو؟ |
...
this is my newest obsession. i just bought this poster, and quite frankly, it's the coolest piece of art (!!) i've seen for a long long time, if not ever. although it's probably only so exciting to radioheaded people. the songs referenced in the poster (that we've spotted so far) are the followings: 1. Knives Out: Top left 2. Weird Fishes / Arpeggi: Forehead (fish to music scale... arpeggio) 3. Treefingers: Top right 4. Banana Co: Top head 5. Nude: Forehead left 6. Sulk: Forehead left (nude sulking girl) 7. House Of Cards: Forehead right 8. 2+2=5: On the cards 8. 2+2=5: On the dice 9. Bones: Brow 10. Pulk / Pull Revolving Doors: nose 11. Airbag: Left eye 12. Sail To The Moon: Right eye and cheek 13. Sit Down, Stand Up (Snakes & Ladders): Right eye and right temple 14. Pyramid Song: nose 15. Packt Like Sardines In A Crushed Tin Box: mouth 16. Wolf At the Door: Bottom left 17. Lucky: Dice, bottom right 18. Rabbit In Your Headlights: Bottom right 19. Videotape: Bottom right 20. Where Bluebirds Fly: Right side 21. Like Spinning Plates: Right side, below android 22. Paranoid Android: Right side 23. Stop Whispering: Right side 24. Black Star: Bottom left 25. Jigsaw Falling Into Place: Left side 26. Fake Plastic Trees: Chin 27. Down Is The New Up: Chin 28. Morning Bells: Nose 29. Dollars And Cents: Right eye (on moon 5 cent piece) 30. The Clock: Left eye 31. Vegetable: Left eye 32. Inside My Head: Whole picture 33. How to Disappear Completely: Whole picture 34. Fog: The allegator / lizzard 35. 15 Steps: The eye (comes to you just as soft as your pillow ...) 35. 15 Steps: The ladder (it has 15 steps) 36. Myxomatosis: The rabbit, running away from the wolf 37. Black Swan: Left temple 38. Reckoner: The pyramid standing on the ripples of a blank shore 39. Faust Arp: The feathers in the back of the massive weird fish on the head (you got a head full of feathers ...) 40. Go To Sleep: The sleeping, naked girl 41. Nice Dream: The sleeping, naked girl 42. Iron Lung: The lung behind the ladder 43. Climbing Up The Walls: The Skull (open up your skull, i'll be there, climbing up the walls ...) 44. Atoms for peace: The eyes and the worms (... with your flying saucer eyes ... the wriggling, squiggling worm inside, devours from the inside out ...) 45. Everything In Its Right Place: The whole picture, I guess! You can order the print from here. |
...
بعضی وقتا
آدم دلش میخواد وقتی که بغض کرده وقتی که تلخه به یکی بگه که نه یعنی نیگاش کنه و بهش بگه داغونم. بعد بره تو بغلش اونم بفهمه که یه داغون رو بغل کرده هوووومم آدم دلش یه چیزی رو میخواد بهش فکر میکنه میبینتش ولی تو فکرش عینهو تو کارتونا که یه تیکه ابر از کلهش میاد بیرون توش یه نقاشی کشیده میشه بعد آدم نیگاش میکنه ولی دستش بهش نمیرسه چون ابره واقعی نیست ولی دلش واقعی میخواد یعنی واقعا میخواد :) |
...
و باز هم خاکروبی بودنی های قدیم
---------------- رویا تصویر پردازی های زمان کودکی و شهر طلا و سرب و تصویر کردن لذت بردن مکاشفه اثبات ریاضی توصیف کردن تصاویر رویا آدم ها موسیقی --------- زمان راز لحظه نرم سبک امن راز آغوش من تو ---------- don't start believing in your own legend. i am not, it's not a legend. it's only a dream a dream. of a legend. --------------- مثل سگ دلم واسش تنگ شده٬ در و دیوار رو چنگ میزنم. شد سه ماه٬ شایدم سه سال . ولی من هیچ فرقی نکردم. هر روز خودم رو گول میزنم٬ هر روز میخوام که رد شده باشم٬ ولی گول نمیخورم٬ نمیتونم ازش بگذرم. دردمه٬ تنگمه٬ میخوامش. -------------- می نوش که ندانی ز کجا آمده ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت --------------- Mitavan hamchon aroosakhaye kooki bood ba 2 cheshme shisheyi donyaye khod ra did.... ----------------- تمام من پر از هراس گفتن ِ کلام نه ... تمام من شدست مملو از صدای بوسهای ... میان بازوان بیقرار تو ... مرا میان خود که شعلهور کنی ... به زیر خود کشی تنم به غمزهای ... به شهوتت مرا به اوج غوطهور کنی ... تمام من پر از هراس گفتن ِ کلام نه ... سلام ای پری ... منم کلاغ ------------- من هنوزم ایمان دارم که اگه آدم با تمام وجود چیزی رو بخواد ، اگه همهش خواستن بشه ... اون اتفاق رخ میده ، اون چیز اتفاق میفته٬ به اون چیزی که میخواد میرسه ٬ به دست میاره ... فقط باید بخواد. باید واقعاً بخواد. من هنوز عقیده دارم خواستن سخت ترین آزمون دنیاست. من هنوز عقیده دارم فقط بچهها هستن که با دنیای شگفت انگیز ساده و بینهایت بزرگشون ٬ فقط اونها هستن که میتونن واقعن بخندن٬ واقعاً گریه کنن٬ و واقعاً چیزی رو بخوان. من هنوز به کودک درونیمون اعتقاد دارم. ----------------- و این: ... و در زمستانش ديگر درخت نمی داند كه آمد و رفته ؟ پنجره نمی داند كه بازاست يا بسته ؟ و باد باد نمی داند بوزد ، برود ، وزيده است يا رفته ؟ ..... گهگاهی هم چنگ می زند بر سيمِ خارداری كه نوزد ديگر و بماند مثلِ يك تكه پارچه یِ ريشْ ريشْ و بالْ بالْ بزند در بادِ ديگری اين باد..... |
...
از میان درفت های بی تاریخ و خسته
------------------------------- می بينی چه بزرگ شده م؟ ديگه همه ش چشمم به در نيست. حالا ياد گرفته م به ديوار خالی روبرو نگاه کنم. بزرگ ترم می شم حالا، وايستا. بچه بودي بزرگ شدي بزرگ تر ميشي بعد با خودت فک مي کني که قبلنا بچه بود و الآن بزرگ شدي و اين يه لوپ بي نهايته . میدونی دیشب وقتی بغلم میکرد یادم افتاد که مادرم منو چهارده سال بغل نکرد مادرم منو دوست داشت میپرستید ولی بغلم نمیکرد. و این یه قصهی تلخه. قصهی تلخ مادری که بچهش رو دوست داشت و حتی میپرستید ولی هیچ وقت بغلش نکرد تا روز آخر تو فرودگاه که به من گفت خداحافظ و بغلم کرد و من تو بغلش گفتم خداحافظ. . و کلاغه هم هیچوقت به خونهش نرس شاید اینم یه قصه باشه از اون قصه هايي که بايد بشينی کنار شومينه و تکيه بدی به ديوار بعد یکی بیاد و کنارت بشینه ٬ بهت تکیه بده و تو اونو از پشت محکم بگيری توی بغلت شومينه هم بايد روشن باشه تو دستت باید یه لیوان مشروب باشه تو دست اون هیچی يواش يواش باید بخوری و گرم شی بعد شروع کنی در گوشش قصه بگی با يه صدای آروم یه صدای آروم آروم که میگی: يکی بود يکی نبود ... اون پیرمرده بود تو امیلی همونی که اون آخرش به امیلی گفت به خاطر من برو برو برو پیر مرد خوبی بود. خیلی خوش به حال امیلی. یکی بیاد بغلش کنم باهاش سیگار بکشم و ببوسمش. از اینامه شدیداً. صبح صبحونه تو لحظهها چشمام رو میبندم و جنینم رو رها میکنم تو رو در آغوش میگیرم به ترس فکر کن من ترسم. 0 ... کوله بارم را میبندم بالای کوه دریاچهای ست به رنگ ابرهای آسمانی زیر صافی آسمان در عمیق دریاچه ماهیان جفت گیری میکنند گویی که امن ترین پناهگاهِ بودن تاریکی عمیق آب دریا ست یک مشت صدف در آب میریزم دوستت دارم میمیرم. 0 ... به آبی دریا به موج به تو به صدف به شب به سکوت خاکستری عمیق پردهی خیالی که تو آفریدی و دور نشستی تنها٬ ساکت٬ منتظر. 0 ... چشمانم را برای تو میبندم و باز میکنم نگاهم کن جنین چشمانم را خیره شو چشمانم را ببند کودکی مرد. 0 ... نگاه کن٬ ببین چشمات رو ببند و با من نگاه کن یه بازارچهی سیاه و تاریک و طولانی ترسناکتر از همه چیز: ساکت بدون هیچ جنبنده ای فقط با صدای هر از چند باد که خاکای روی زمین رو بلند میکنه و نزدیکی زمین میچرخونه و دوباره ول میکنه میدونی تنها صدایی که هیچوقت سکوت رو نمیشکنه صدای باده صدای باد خشک که کمکم قطع میشه تو منتظری ٬ ته یکی از دالانای تاریک این بازارچه تکیه دادی به دیوار و منتظری صدای باد که قطع میشه ٬ یه مدت فقط سکوت رو میشنوی بعد صدای پا میاد ٬ صدای قدمایی که از روی خاک برداشته میشن و دوباره روی خاک گذاشته میشن دوباره ساکت میشه من رو نگاه کن حالا فقط صدای نفس میاد خیسی ٬ عرق کردی چشمام رو که باز میکنم نمیدونم چرا به خرابهی کنار خونهتون فکر میک و دلم میخواد بتونم آدما رو خیلی بهتر از قبل بو کنم و تو خودم نگه دارم ... مثل قصههای هزار و یکشب هزار و یک شب و هر شب یک قصه هر قصه سند یک روز بیشتر زندگی کردن شاید هم یک روز دیرتر مردن هر شب در من کسی قصهای میگوید که همه چیز در نگاه آدمهایش اتفاق میافتد دنیای هزار و یک شب من از جنس نگاه است و من هر شب برای یک روز بیشتر زنده بودن و یک قصهی دیگر نگاهم را سنگین میکنم چشمانم را میبندم میدانی٬ تو در قصههای هر شب من خوشبختی خوشبخت لحظهها میدانی لحظه یعنی چه؟ 0 ... گریههای تنهایی تاریکی ساکت آخر شب و شبهای هزار و یک شب تاریک عمیق پر معنای پر لحظهی سنگین تا همیشه 0 ... Maybe like water for chocolate ... 0 انگشتانم کند تر از ذهنم میدوند باردارم شاید آبستن شاید مست 0 ... امنیت آفرینش ترس زمان عشق و شاید خدا 0 ... دستم به قلم نمیرود هر روز تا هزار سال جلو میروم و هر بار بار هزار سال را به دوش میکشم میدانی٬ بار دقایق سنگین است ٬ بار روزها و سالها سنگین تر و از همه سنگین تر ٬ لحظهها دستم سنگین شده گوشه گیرم چشمانم را میبندم و مینویسم از خودم از تو از راز از روزگار از ابهام جاری نانوشتهی لحظهها چشمانم را که میبندم بردار زمان نیست میشود قدم زدن در گذشته و آینده برایم چون حرکت دادن نگاه میشود روی گذر آب رود یا مثل شنا کردن ٬ وقتی ضربان قلبت با آب یکسان میشود چیزهایی میبینم که میترسم که ناگفتنیند ظرفم بزرگ شده انبوهم نمیدانم تا کی ادامه خواهم داد میدانی ٬ هیچ چیز خواستنی تر از مطلقِ سکوت نیست و ترس تنها معنی سکوت مطلق است شاید چیزی مثل مرگ 0 ... قار قار قار ! نه ! اين كلاغ هزار سال ديگر هم كه بگذرد به خانه كه هيچ به هيچ هم نمي رسد حالا فقط من مانده ام و قصه اي كه تمام نمي شود كسي بود كه ديگر نيست |
...
how familiar ...
|
...
ه یخدگف ثرثد بثثم مهنث صقهفهدل مخرث مثففثقس شدغئخقث.
صاشف فاشف ئثشدس هس صاشف ه یخدگف ندخص. هگئ فاث سثش ئشد. هگئ حشهدفهدل سثش صهفا فاث سثش شدی هگئ شبقشهی خب سصهئئهدل هد فاث سثش شدی ه فقثشف ئغسثمب ذغ تعئحهدل هدفخ فاث خزثشد هفگس تعسف فاشف فاثقثگس دخ خزثشد دثشقذغ. فاهس سعزنس. شدی هگئ دخف فشمنهدل هد ئغ یقثشئس. اخص شئ ه سعححخسثی فخ بهدی ئغ صشغ صاثد هگئ دخف فشمنهدل هد ئغ یقثشئس؟ |
...
I'm pleased to officially announce that Reckoner is my most favorite Radiohead song.
|