...

آدما از هم که دور میشن از هم دور میشن ... اصلاً هر کی آدمه خره .
...

ببینم یه فرشته‌ی مهربون و خوشگل پیدا نمیشه بیاد منو آدم کنه ؟ آخه من از اون پینوکیو چیم کمتره مگه که ؟!
...

هی پسر ... الان دو ماه و نیم میشه که من لب به دختر نزدم !!! هیییییی ... خراب شدیم رفت ٬ حالا مریض نشم یه هو من !! یادش بخیر اون روزا که دختر تو کمدمون پیدا میشد ٬ آسمان رنگ دیگر بود :)))) الان به هرکی میگم بسکه این لپتاپ و کتابا و جزوه‌های سنگین رو هی این ور اونور کشیدم کمرم درد میکنه میخنده !! آخه خنده هم داره به خدا ... امان از تو ای روزگار غدار ... هیییییی ....

...

جداً به خاطر گل رزی که توی يه ستاره هست ٬ همه آسمون قشنگه ؟!!
...

هر مسافری يه روز به سياره‌ش بر می‌گرده ... يادگارش يه گل سرخه که باعث می‌شه همه آسمون قشنگ بشه ... يه مسافر ميره چون رفتن ٬ همه داراييشه ... چون بايد بره ...


Axiom of Choice - The Calling : Nia Yesh (for downlaod: 4.6 mg)


از دقیقه‌ی ۵ به بعد منو دیوونه میکنه ... این همون آهنگیه که باهاش میشینم چمدونام رو نیگا میکنم ... همون ...
...

:-& ماهی دودی

یادتون باشه اگه قراره یه ظرف پیرکس که توش کلی روغن داغ هست رو گازتون بترکه ٬ بهتره جلوش وانستین ... به خصوص اگه فرداش قراره یه سمینار هم بدین !!

پ.ن. آييييييييييييييي .....
...

بعضی وقتا منم فکر می‌کنم زندگی ساده‌ست و تمام پیچیدگیش واسه اینه که نمیتونیم سادگیش رو ببینیم ... بعضی وقتا هم وسط زندگی کردن باید نگاش کردن و یه کم هم بوسش کرد دیگه نه ؟ اینجوری شاید خر شد یه کم بیشتر حال داد !! قبلاً هم گفتم ٬ همشم که زندگی کردن نیست ...
...

... ميدوني که هنوزم صدات تو گوشمه ؟
.
.
وقتی زمان مبهم باقی مانده از بودنم را بر آنچه که از درون می خواهم تقسيم می کنم ؛ نتيجه ای که در جلوی خط کسری قرارمی گيرد آنقدر کوچک است که می توان از آن چشم پوشيد. و چه ناعادلانه می نمايد اين بودنم در برابر زمان اندکم .... سرعت ... سرعتم هر چقدر هم که زباد باشد باز جا خواهم ماند ...

« شتاب : سرعت به زمان . » ... تو گفتی ؛ در آن روزهای سرد خاکستری .
امروز ها که می گذرد... امروزهای سخت ... امروزهای خوب ؛امروز های لازم ؛امروزهای مقدر ... تو « شتاب »
را نه توضیح می دهی ؛ که زندگی می کنی ...
نه در گوشه ی سنگی ی حياط مدرسه ... در بستر رونده ی بودنت ... و شايدهم نبودنت ... و نه گفتني براي دقيقه‌هاي قبل از امتحان .. که گفتني براي من -تو -ی ايستاده در آستانه ... چه مهم می نمايد بودنت ... و نبودنت ...

چگونه می شود بدون معجزه ؛بدون يک جهش
ديوانه وار ... آن کسر مساوی صفر را معکوس کرد ؟


و آدمها ...
رفتند و روز تمام شد
و شب شد.
و شب ساکت است،
                    و تاریک است
                    و آرام است ...

... و گنجشک ... .. ...... آرام در آسمان بي‌ستاره ... فراموش ... دور ...
... و گنجشکها ... همه مي‌ميرند.
...


وقتی رگتو ميزنی اگه دفعهء اولت باشه يهو هول ميشی، شک ميکنی، ميترسی و سعی ميکنی جلوی خون رو بگيری ولی کم کمک شل ميشی .. همه چيز دور و دورتر ميشه، ديگه هيچی برات مهم نيست ... يه سرمای ملايم مثل نسيم پاييزی ميخزه توی رگهات .. از توی تمام تنت رد ميشه .. تعجب ميکنی که چقدر رگ توی تنت بوده و خبر نداشتی .. آدمها مثل اسفنج ميمونند، حس ميکنی يه اسفنج خيس هستی که ذره ذره آبش داره کشيده ميشه.

به باريکهء‌ خون نگاه ميکنی، خونی که تمام درد و رنج عمرت رو تا حالا باهاش غرغره ميکردی ولی بالاخره داری ميريزيش دور.. سعی ميکنی آخرين سيگارتو روشن کنی، به نظر مياد که همه چی به طرز عجيبی رشد کرده، قطر سيگار اندازهء مچ دستت شده و فندک انقدر سنگينه که بايد دو دستی بلندش کنی..

کلی خاطره های بيربط از جلوی چشمت رد ميشن، دوست داری به بعدش فکر کنی .. به اينکه چه کسی دلش برات تنگ ميشه يا اينکه تا چه مدت قيافه‌ات به يادشون ميمونه.. يه رژهء نا منظم از تمام آدمهايی که ميشناختی و تمام قيافه هايی که ديدی و حرفهايی که شنيدی، ديگه حرکت کردن معنی نداره، همه چی ساکت و آرومه ...

حس ميکنی دوباره بچه شدی، سبک و ضعيف، دوست داری يه نفر بياد بلندت کنه و برات لالايی بخونه .. سعی ميکنی اولين و آخرين کلمه رو بگی ... دوباره ...

-- از بحث‌های من و بهشاد ...

پ.ن. گنجشکک اشی مشی هم خودمم.

...

و اما دیوار ...
...

بارون میاد خیس میشی ... برف میاد گوله میشی ... گنجشکک اشی مشی ... لب بوم ما نشی ...


540K

خب ؟
...

تنگمم .
...

صبح شد . این یعنی یه شب دیگه هم رفت و گم و گور شد و من مثل همیشه بیدار نشستم تا شب تموم شه . سیگاره رو برمیدارم و خوردش میکنم ... خوشم نمیاد سیگار بکشم هرچند برای خریدنش مجبور شدم پاسپورتم رو نشون بدم که بفهمن سنم میرسه ...‌ زجر نکشیدنش رو ترجیح میدم هرچقدر هم که وسوسه کنه ... میترسم ... خیلی دارم میترسم دیگه ... کی قراره بمیرم من ؟! فکر می‌کنم ببینم که دوست دارم بدونم یا نه ... فکرام رو خط میزنم ... فکر می‌کنم ببینم دلم تنگ چیه ... سی‌دی رو عوض میکنم ... خسته‌م .... خسته .

...

وقتی فکر کردن فقط آدمو محدود میکنه ... چرا باید فکر کرد‌؟ بعضی وقتا هم آدم باید چشماش رو ببنده و فکرشو نکنه ... حتی فکرشو نکنه که به چی داره فکر نمیکنه ... خب ؟ .... هنوز رو آبی ؟ دیدی ... وقتی فکر نمیکنی کمتر دست و پا میزنی ... گفته بودم که سخت نیست ... اصلاً فکر کن داری غرق میشی ! دست و پا زدن بهتره یا اینکه آروم بخوابی رو آب و یه نقاشی شاعرانه از خودت تصور کنی که نصف بودنت رفته زیر آب و بقیش هم یواش یواش داره میره و کم‌کم دیگه نیست میشی و .... آره نوکرتم ٬ آدم اگه آدمش باشه از غرق شدن هم میتونه لذت ببره .... ... ....... حالا غرقت کنم ؟

...

احمقانه‌ترين کاري که يه فيلسوف ميتونه بکنه اينه که خودشو و فلسفه‌ش رو جدي بگيره ... احقانه‌ترین کاری هم که یه عاشق می‌تونه بکنه هم اینه که باور کنه عاشق شده و عشقشو جدی بگیره ... احمقانه‌ترین کاری که یه دیوونه می‌تونه بکنه اینه که باور کنه دیوونه شده دیوونگیش رو جدی بگیره ... و البته احمقانه‌ترین کاری که یه احمق می‌تونه بکنه اینه که حماقتاش رو جدی بگیره و .... فکر کنه !! .... اووفففففففففففف بعضیا چقدر میتونن احمق باشن آخه ؟!!
...

دیوانه شوید تا رستگار شوید ... همانا خدا خودش هم اِندشه .
...

جدیا ... آدما اگه آدم بودن که دیگه آدم نبودن .. ایییشششش !!
...

هر کی عاشق نشده تا حالا خره ...
هر کی هم هیچکی تا حالا عاشقش نشده خیلی خره ...
بقیتون هم الاغین .

...

من تاحالا دو بار تجربه کردم ... طولانی‌ترین دقیقه‌ی عمرت دقیقه‌ی آخره ... توش اونقدر وقت داری که همه‌ی جزءجزءِ زندگیت رو ببینی و دوره کنی و حسرتش رو بخوری ... عینهو یه فیلم ٬ اول چراغا خاموش میشه و همه‌چیز میره پس زمینه بعد یواش‌یواش همه‌چیز میاد از جلو چشات رد میشه ... از اون اول اول بچگیت تا تمام اون لحظه‌هایی که ساعت شمردتشون و تو گفتی یه دقیقه که ارزش این حرفا رو نداره ... یا نمیرین ٬ یا اگه مردین زنده نمونین ٬ اصلاً تجربه‌ی خوبی نیست به خصوص اگه اهل آدم شدن نیستین.

...

به نظر من باز دخترا وقتی پردشون میخوره بالغ میشن ... خاک تو سر پسرا که آدم بشو نیستن هیچ‌وقت بالغ نمیشن

...

درس شنا

وقتی میخوای روی آب بخوابی نباید دست و پا بزنی .. تکون نخور ... یادت باشه برای اینکه روی آب بمونی باید سعی نکنی روی آب بمونی ! ... اگه سعی کنی خودتو رو آب نیگه داری ٬ آب میاد روت تو میری زیر ... غرق میشی ! اگه سعی کنی روی آب بمونی نمیتونی روی آب بمونی ... اگه سعی نکنی روی آب بمونی ... حالا به من بگو ببینم ... تو عاشقی ؟
...

ورودی ۷۸

زندگی واسه بعضیا یه هفته ٬ واسه بعضیا یه هشته ... پس مهم نیست که الان داری میری بالا یا داری میای پایین ...

پ.ن. و من یک هفتاد و هشتی هستم .
...

« همين الان داشتم بعد از مدتها با حبابي که با کف خمير دندان درست کرده بودم گپ مي زدم. هر دو پر از خالي بوديم، او در نور چراغ پاک و شفاف مي درخشيد و من ... » [ادامه‌ی حباب ]
...

کی گفته بده اصلا خیلی هم خوبه ... این که عقل و احساس آدم همیشه در تضاد با همنا به من یکی که خیلی داره حال میده ... حداقلش اینه تو اگه با عقلت تصمیم بگیری و با احساساتت زندگی کنی و این دوتا همیشه ۱۸۰ درجه مخالف هم باشن ... و تو از زجر کشیدن هم لذت ببری ... دیگه همه چی حله ... اصلا از وقتی فهمیدم که من مازوخیستما همه‌ی معماهای حل‌نشدنی زندگیم کم‌کم دارن حل میشن ...

‍پ.ن. زندگی زیباست و اینا ... البته از اون جهت !
...

اینکه ما هممون بازیگریم که حرفی توش نیست ... اینکه زندگیامون شبیه این گیمای کامپیوترین فقط با این فرق که نمیشه سِیو و لود ندارن هم که حرفی توش نیست ... ولی شاید حق انتخاب اینکه بازیمون پلی‌رول و بزن بکش باشه یا یه بازی فکری باشه یا استراتژی باشه٬ یا ادونچر باشه ٬ یا ... چی بگم والا ... فک کنم اینشم دیگه دست خودمون نیست !

...

از این آدما که با ایدز خودکشی میکنن خیلی خوشم میاد ... از ماری‌جوانا هم خیلی خوشم میاد ...
...


« ما امروز همگي در يك حماسه ملي شركت مي كنيم و اين حضور با شكوه شما مردم، براي همه ما تداعي كننده ي روز هاي پر افتخار گذشته ست كه با افتخار در تاريخ كشورمون ثبت كرديم و امروز هم با تلاش و مشاركت هر چه با شكوه تر شما مردم، شاهد حماسه ي ملي ديگري خواهيم بود، و حالا برنامه ي كودكان آماده ي پخش هست كه با هم مي بينيم ... » [+]
...

خورشید هر روز طلوع می‌کند ... خورشید هر روز تازه است ... خورشید هر روز غروب می‌کند ... خورشید هنگام ظهر بسیار پررنگ است ... خورشید هنگام شب دیگر نیست ...
...

graduation day ...

دیروز دانشگاه ما تو تهران جشن فارغ التحصیلی ماهایی بود که هیچ‌کدوم نبودیم و من چقدر دلم می‌خواست اونجا بودم ... و همه بودیم ... [+]



...

نمدونم چرا درست وقتی که فکر می‌کنی خیلی دیوونه شدی ... دندونای عقلت در میان !
...

باید بود ... باید گفت ... باید کشید ... باید برید ... باید گذشت ... باید رفت ... باید سکوت ... باید گریست ... باید عشق ... باید تنهایی ... تنهایی ... تنهایی ... تنهایی ... تنهایی ....

شایدم دیر است اما... چشمهام رو که می‌بندم صدای باده که میپیچه توی گوشم و داد میزنه ... واقعاً من اینجا چه کار می‌کنم ؟

دلم واسه یه چیزی تنگ شده که نمیدونم چیه ... تو میفهمی اینو نه ؟ تو می‌فهمی اینو عوضی نه ؟

شاید دلم واسه اون دره‌ای که قرار بود چشم بسته منو ببرید اونجا چشام رو باز کنید تنگ شده ... شاید دلم واسه آخرین باری که نماز خوندم تنگ شده ... شاید دلم واسه یه خواب طولانی تنگ شده ... شایدم ...


3.4 mg


...

من هک نشدما ... من ايزدبانو شدم :)



...

برایم استدلال کرد که دوستش نداشته باشم ..... کشتمش ... برایش استدلال کردم که دوستش ندارم ... کشت مرا !
...

کنفسیوس میگه تا وقتی پشت آدم فشار هست حرکت هم هست !! منم الان دارم حرکت میکنم ٬ هر چی باشه کلی فشار رومه آخه !
...

جداً عقیده دارم که برنامه ریزی کردن واسه زندگی اصلاً چیز بدی نیست بلکه خیلی هم خوبه ٬ ولی اینکه اون برنامه‌رو جدی بگیری و بهش بچسبی و پیاده‌ش کنی و پیش رو بگیری و این حرفا ... نه اصلاً . کلاً همیشه زمانبندی و طرح ریزی خیلی بهتر از اجرا کردن اون زمانبندی یا پیاده‌کردن اون نقشهه است.
...

خواب دیدم مردم ... رفتم بهشت .

خوشم اومد ٬ فکر کنم دوسش داشتم . ولی هیچ‌کی اونجا نبود ... نه آشنا نه غریبه ... چرا ؟!
...

الان دلم خواست میپریدم یه خوشگشه بوس میکردم بعدش هم مهم نبود چه جوری میزد تو گوشم یا کجام ... مشکل اینه که الان ساعت ۳ صبحه خوشگلاش همه خوابن !

...

فکر کنم ساعت ۱ تا ۴ صبح روحانی ترین ساعات صحبت‌های تلفنیه !
...

او پسر حتی عاشقا هم بعضی وقتا جیششون میگیره ... حتی بیشتر !
...

من از مردن می‌ترسم.
...

دیدی بعضی وقتا راه رو گم می‌کنی از این و اون آدرس میپرسی ... دیدی معمولاً بهت میگن درسته همینو بگیر مستقیم برو میرسی ... نمیدونم چرا اینجور وقتا معمولاً به بن‌بست میرسی !
...

براي همه پيش اومده که کليدشون رو گم کنن ٬ مهم اينه که وقتي کليد رو گم مي‌کنن توي خونه باشن يا بيرون خونه ... ياد اون حرفت افتادم که مي‌گفتي قفل‌ها رو بايد بوسيد تا کليدها رو بشه دور انداخت ... دری که برای باز شدن قفل رو به بوسه ترجیح میده ارزش در زدن هم نداره !
تلفن داره زنگ میزنه و کسی خونه نیست ٬ منم دارم به این فکر می‌کنم که خیلیا تو دوست داشتن می‌مونن خیلیا تو دوست داشته شدن می‌مونن ٬ خیلیا تو عاشق شدن میمونن ٬ خیلیا تو عاشق موندن میمونن ولی ... تو نه ... حتی اگه کلیدت رو گم کرده باشی.

چشام رو می‌بندم و خواب میبینم .. خواب رنگین کمون ... واقعاً چه فرقی میکنه کی عاشق کی باشه‌؟ واقعاً چه فرقی میکنه رنگین کمون از کدوم گوشه‌ی آسمون شروع بشه ؟ ... وقتی بیدار میشم تو رو میبینم که بالای ابرا رو رنگین کمون نشستی و داری آسمون رو خطخطی میکنی .

من هم دارم تیکه ابرا رو تو آسمون نیگا می‌کنم و سعی می‌کنم بفهمم هرکدوم شکل چی هستن ... هی ... دود قلیون همه‌ی آسمون رو گرفته !! ... من چشام رو میبندم و میخوابم ... این بار دیگه هیچ خوابی نمیبینم...
...

درسته که يه چيزايي هست که فقط از عاشقا ميشه ياد گرفت ٬ ولي يه چيزايي هم هست که آدما هيچ‌وقت نميتونن يادبگيرن ٬ حتي از عاشقا ... حتي از ديوانه‌ها ...
...

یه بار دیگه ببینم یکی برگشته به یه نفر دیگه میگه من تو رو درک می‌کنم ٬ یا بگه میفهمم چی میگی با بگه آره حست میکنم یا ... به خدا خفش می‌کنم.
...

من همه‌ی چینی ها را می‌کشم . حالا ببینین کی گفتما .
...

ولنتاين با يكي دو ميليگرم سيانور ... [+]
...

شاید تنها فرقی که زندگی ما با گیمای کامپیوتری داره اینه که نمیشه سیوش کرد هروقت سوتی دادی له شدی جونت رفت لودش کنی از یه کم قبل‌تر بازی کنی !
...

ديشب اونقدر دلم برات تنگ شد که رفتم خوابيدم... [+]
...

اين دخترايی که بعضی شبا میومدن به خواب من پس کوشن ؟ چرا چن وقته هیچ کی دیگه سراغ منو نمیگیره که ؟!
...

ولی چه حالی ميده وقتی دمت رو داری تکون ميدی يکی مياد نازش می‌کنه ها ...
...

خرخون‌ها به بهشت نميروند !
...

دوکلمه‌حرف حساب:

بي منطقي هم يه جور منطقه، يعني منطقه خودشو داره از اون طرف هم منطق آخره بي منطقيه چون هيچي تو دنيا منطقي نيست. پس وقتي به اوجه منطقت ميرسي و ميگي هيچي منطقي نيست يعني تازه منطقي شدي چون اگه منطقي نبودي فكر ميكردي همه چي منطقيه و بايد با منطقه خودت جور در بياد، يعني چي؟ يعني نهايته منطق! ولي تا زماني كه منطقت، منطقه دو دو تا، چهارتايي ه و فكر ميكني كه آخره منطقي يعني در اوجه بي منطقي داري سير و سياحت ميكني. ميگي نه؟ بشين سر انگشتي يه حساب بكن ببين حرفه من منطقيه يا نه.
...

و تو با یه آهنگ آبی ٬ تو یه اتاق آبی عکس مادرت رو از دیوار آویزون می‌کنی و کنج اتاق زانوهاتو جفت می‌کنی و زلال‌ترین دوست داشتن‌ها رو تجربه میکنی ...
...

آره خب منم همیشه دلم می‌خواست بدونم چرا عموجغد شاخدار ٬ بنل رو آخرش نخورد ؟! جدی چرا ؟
...

بعضی وقتا هم جدی جدی دخترایی که پریود میشن رو درک می‌کنم !

...

ولی حالا چرا ؟!!
...

از من به شما نصیحت ٬ هیچوقت اجازه ندید یه مغازه دار بهتون شرت تنگ بفروشه . اصلاً احساس خوشایندی نیست.

از من به اون مغازه داره نصیحت: مگه دستم بهت نرسه X(
...

Never sleep with anyone crazier than yourself, unless you're really crazy !
...

بيانيه‌ي شماره‌ي ۱:

« ما خوبيم ٬ همه چيز خوب است . هميشه همين بوده ٬ بر وفق مراد ! هر روز بهتر از ديروز . زيادي خوش ميگذرد اين روز‌ها - و هر روزها . خلاصه آنکه چرخ و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند که به ما حال بدن ! دستشون درد نکنه . گفتم که همه چيز کاملاً بر مراد ماست و خلاصه اينا !!! »

امضا: مازوخيست
...

دوستي آش دهن‌سوزي نيست !
مرده از زنده هميشه هر آن ٬
در جهان بيشتر است ...

...

وقتي يه جاده برات تکراري ميشه ديگه سفر کردن مسخره‌ست . بعضيا هم از مسخره‌بازي خوششان مياد مثکه !! الاغ با تو ام ٬ مسخره !! بسه !
...

فهميدن هميشه يک سوءِ تفاهم است !
...

بعضي وقتا هم ديگه دوستي برات نميمونه که بهت پشت کنه و تو مجبوري با خنجرت ناخونات رو تيز کني .
...

دلم ٬ ما در قهوه خانه مي‌خواهد ... با تو ٬ به حساب من .

...

و گهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز ...
...

بازم لینکدونی رو راه انداختم. حالا تو روزی چند لینکش موندم ! لینک جالب داشتین واسم آف بذارین دیگه . مرسی :)
...

بعضي وقتا هم هست که جيش داري ولي وقتشو نداري !!
...

من و رضا به اين نتيجه رسيديم که اينجا فقط من و رضا عاقليم همه‌ي اين آمريکايي‌ها بقيشون احمقن !! ما هم اگه ميبينين حماقت مي‌کنيم از ترس جونمونه ٬ داريم تقيه ميکنيم هر چي باشه تو شهر کورا دو تا چشم سالم دهنش صافه ديگه !! مگه نه ؟
...


« به نام خداوند بخشنده مهربان، مرگ بر آدمي باد كه چه ناسپاس است. او را از چه آفريده است؟ از نطفه‌اي آفريد و به اندازه پديد آورد. سپس راهش را آسان ساخت. آنگاه بميراندش و به گور كرد. »

به خدا اينو خود خدا گفته !! تو خود کتاب خودش . حالا با من تکرار کنيد : ما اسباب بازي‌هاي فضايي هستيم !!
...

واي که چقد دوستت دارم وقتي که داري فکر مي‌کني داري منو خر ميکني ... به قول شاعر ٬ حرفاي خر خرتر کن !!
...

هنوزم دلم ميخواد آميب بودم . ولي فکر کنم اگه آميب بودم حتما عاشق زرافه‌ها ميشدم .

...

اگه يه بار ديگه يه ليوان نيمه پر گذاشتن جلوم گفتن اين پره يا خاليه اول برش ميدارم تا قطره‌ي آخرش رو ميخورم بعد ميذارم جلوشون ميگم خاليه خاليه خااااالييييييييييييييييييه
...

بديش اينه که بعضي وقتا هم مجبوري بزرگ شي . وقتي هم که بزرگ شدي ديگه نمتوني بچه باشي حتي اگه يه ديوونه باشي که وسط بيابون همه‌ي زندگيش به چهار تا گوسفند بنده که براشون پيغمبري کنه و هروقت گرسنه‌ش شد يکيشون رو بکشه و کباب کنه و ...

من دلم بچگي‌هامو ميخواد ...



download (wma): 570K


...

دلم هيچکيو نمي‌خوااااااااااااااااااااااااااااد ....

...

اولاً که اين دختره که همخونه‌ايمونه يه کم چاقه !! دوماً که يه همسايه داريم که هميشه با شرت و زيرپوش داره تو آشپزخونشون آشپزي ميکنه ٬ از پنجره‌ي اناق من قشنگ ميشه ديد زد هميشه جلو چشم منه .. فقط بديش اينه که يارو مرده ! آخه زندگي از اين تخمي تر ؟!!
...

يه منهاي يک زير يه راديکال ... خيلي خوشگله نه ؟ دوسش دارم. بهش ميگن تعريف نشده.
...

تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... تيک تاک ... .... ... تيک ...... تاک .. تييييک .... تاک .. تيک ... تااااکککک .. تيکتاک تيکتاک تيکتاک تيکتااا.........ک ...... تيييييييييککککک ..... فاک !! يه دقيقه ديگه هم گذشت.
...

Procrastination is like masturbation. It feels good at the time, but in the end you're only fucking yourself! [+]
...

هاپ هاپ هاپ ...

...

و صداي نفس‌هايي که از سيم‌ها ميگذرند تا لالاي تنهايي تو باشند ... و تو شهامتت در فروخوردن بغضت خلاصه ميشد ... که شکست. ميداني ... ميدانم که ميداني . عهدي نانوشته بوده‌است بين ما که سقوط هميشه در تنهايي بيشتر ميچسبيد. که تو وقتي سقوط ميکني سنگيني حس دلنشين پوچ بودن را و تهي بودن را ... نه نه من درسم را مي‌خوانم . رياضي مي‌خوانم . زندگی هیچ و دیگر هیچ , ضربدر هیچ , به توان هیچ ... و من هر روز دوره ميکنم درسم را و هر روز مشتق ميگيرم* از زندگي و هر روز ... صداي نفس‌هايي که از سيم‌ها ميگذرند تا لالاي تنهايي تو باشند هر شب ٬ و هر شب تاريک‌تر از هر ديشب ...

...

ديشب براي اولين بار کرکره‌ي پنجره‌هاي اتاقمو کشيدم بالا ... هرچند هنوزم تاريکه .

نارنج:

پنجره اتاق تازه من، این بار نه به اقیانوس، که به کوههای بلند دوردست باز می شه.

کوههایی که بلندند.
کوههایی که دورند.
کوههایی که گاهی پوشیده از مه هستند.
کوههایی که یه عقاب سر سفید گاهی بالاشون پرواز می کنه.
کوههایی که عظیمند.
کوههایی که فقط جرات دارم نگاهشون کنم.

...

“گاهی سکوت درد تلخی است که ذره ذره روی يک فاجعه را می گيرد....“ [+]
...

ابراهيم يا اسماعيل ؟!! مسأله اينست .
...

خب ديگه بعضيا ازدواج ميکنن ... بعضيا هم ازدواج ميکننشون !!
...

به قولی:
خوشبختی پدیده ایست کمابیش ارثی. (مثلا 75 درصدش)

و نیز به قولی دیگر:
زندگی هیچوقت بردن نبوده، زندگی اینه که بدونی چه شکلی ببازی.

ولی همچنان به قول خودم:
زندگی ... نه نباید جدیش گرفت ٬ پر رو میشه ! هر چی باشه هیچکس از دستش جون زنده به در نبرده ...

...


For so many years we were friends
and yes I always knew what we could do
but so many tears in the rain
felt the night you said
that love had come to you

I thought you were not my kind
I thought that I could never feel for you
the passion and love you were feeling
and so you left for someone new

And now that you're far and away
I'm sending a letter today
From Sarah with love ...

She'd got the lover she is dreaming of
She never found the words to say
but I know that today
she's gonna send her letter to you
From Sarah with love ...

she took your picture to the stars above
and they told her it is true
she could dare to fall in love with you
so don't make her blue when she writes to you
From Sarah with love ...

So maybe the chance for romance
is like a train to catch
before it's gone

and I'll keep on waiting and dreaming
you're strong enough to understand
as long as you're so far away
I'm sending a letter each day ...

From Sarah with love ...
She'd got the lover she is dreaming of
She never found the words to say
but I know that today
She's gonna send her letter to you
From Sarah with love ...

She took your picture to the stars above
and they told her it is true
she could dare to fall in love with you
so don't make her blue when she writes to you
from Sarah with love

From Sarah with love
she'd got the lover she is dreaming of
She never found the words to say
but I know that today
she's gonna send her letter to you
From Sarah with love ...

she's gotta know what you are thinking of
'cause every little now and then
and again and again
I know her heart cries out for you
From Sarah with love (come on)
she's got the lover she is dreaming of
never found - words to say, ahh
but today, but today
From Sarah with love

she took your picture to the stars above
and they told her it is true
she could dare to fall in love with you
so don't make her blue when she writes to you
from Sarah with love
so don't make me blue
when I write to you

From Sarah with love ...


...

همممم ... جنده‌گی روحی-عاطفی !! پسرم که پسرم ولی این‌یکی که از دستم برمیاد ...

...

بیدل

آری ، تو آنکه دل طلبد آنی .
اما
افسوس !
دیری ست کان کبوتر خون آلود ،
جویای برج گمشده‌ی جادو ،
پرواز کرده‌ست ...